شناخت صائب تبریزی با مضمون «قناعت» «عبرت آموزی» «فروتنی»

در گفت‌وگو با صدای جامعه مطرح شد؛

مجتبی احمدوند گفت: میرزا محمد علی صائب تبریزی حدودا در سال هزار در تبریز به دنیا آمد، در سال ۱۰۱۲ همراه خانواده از تبریز به اصفهان کوچ می‌کند، صائب تبریزی در اصفهان علوم ادبی را می‌آموزد و در آن جا بود که قریحه شعرش مشخص می‌شود.

به گفته این مدرس ادبیات فارسی، در آن زمان دربار پادشاهان گورکانی هند توجه ویژه به زبان فارسی و شاعران فارسی زبان و ادب و فرهنگ ایرانی داشته اند.و صائب نیز در اندیشه رفتن به دربار گورکانیان بوده که در سال ۱۰۳۴ از اصفهان خارج می‌شود و به سمت هند می‌رود، در دربار ظفرخان که از نزدیکان پادشاهان گورکانی بوده جای می‌گیرد، ظفرخان هم که اهل شعر بوده هنگامی که متوجه ذوق و قریحه صائب در شاعری می‌شود به او اجازه مهاجرت نمی‌دهد و  در هر جا که حکومت داشته او را با خود همراه می‌کند.

او گفت: در این فاصله که حدود ۸ تا ۹ سال طول می‌کشد صائب منطقه‌های مختلفی در هند مثل لاهور، دکن، کابل که در بخشی از حکومت هند بوده است را می‌گردد و مجالس ادبی را شرکت می‌کند، همچنین با عنوان میرزا صائبا در بین شاعران بزرگ آن خطه شناخته می‌شود و شهرتش جهانی می‌شود.

آثار صائب تبریزی به  سبک هندی معروف است

بر اساس گفته‌های احمدوند،  آوازه‌ی شهرت صائب تا امپراتوری عثمانی می‌رود و در تمام ایران و هند او را با نام میرزا صائبا و صائب می‌شناسند، بعد از این مدت در سال  ۱۰۴۲ به ایران برمی گردد که در زمان صفی شاه بسیار مورد احترام قرار می‌گیرد بعد از او در زمان سلطنت شاه عباس توسط شاه لقب ملک الشعرایی می‌گیرد، سالیان سال زندگی می‌کند، در نهایت حدود سال ۱۰۸۷  با سن بیش از ۸۰ سال دراصفهان از دنیا می‌رود.

او می‌گوید: سبک آثار صائب تبریزی بیشتر به عنوان سبک هندی یا اصفهانی معروف شده و در زمان حیات او هم طرز نو به شهرت رسیده است، ویژگی اصلی طرز نو توجه به جزئیات بوده، شاعران دوره سبک هندی یا اصفهانی به تمام مسائل روزمره و محیط اطراف خود دقت می‌کردند و از آن‌ها برای بیان احساسات خود، عبرت گرفتن و یا درس دادن مطلبی به دیگری استفاده می‌کردند.

این مدرس ادبیات گفت: با طرز نو صائب یک حالت عاشقانه را به زیبایی هر چه تمام‌تر با دیدن خاری که بر روی یک دیوار رویده بیان می‌کند، معراج من این بس که چو خار سر دیوار از دور تماشایی گلزار تو باشم، شاعر با حالتی عاشقانه به معشوق خودش بیان می‌کند که برای من دیدن تو معراج محسوب می‌شود، با اینکه من خار هستم، ولی بر سر دیواری قرار گرفتم که از دور تو را تماشا میکنم و همین به من قدر و مرتبه‌ داده است.

شناخت صائب تبریزی با مضمون «قناعت» «عبرت آموزی» «فروتنی»

قناعت، عبرت، فروتنی  مضامین اصلی شعرهای صائب تبریزی

به گفته احمدوند سه شاعر بزرگ ادب فارسی چون مولانا، حافظ، عطار بر شعر صائب تاثیرگذار بوده اند، همچنین این شاعر اهل مطالعه بود و شعر شاعران پیش از خود را می‌خوانده است. 

او می‌گوید: نمونه‌هایی از شعر مولانا که همانند همان شعر‌ها را سروده غزل مولانا است که می‌گوید در دو چشم من نشین‌ ای آن که از من من تری، تا قمر را وا نمایم که از قمر روشن تری، همچنین نمونه شعر صائب که تحت تاثیر چنین غزلی سروده شده، که می گوید پیش اغیار از بهار تازه رو گلشن تری از دل خود در شکست کار من آهن تری و در بیت آخر می‌گوید این جواب آن غزل صائب که گوید مولوی در دو چشم من نشین‌ای آن که از من، من تری

این کارشناس گفت: مضامین اصلی شعر صائب را می‌توان با سه کلمه حیاتی، چون قناعت، عبرت، فروتنی نام برد، در اشعار مختلف او می‌خوانیم که به موضوع قناعت اشاره می‌کند، صائب در بیتی قناعت را به صحرایی شکر ریز تشبیه می‌کند و اگر کسی آنجا وارد شود ملک سلیمان دیگر برایش به اندازه‌ی یک چشم مور کوچک می‌شود.

جهان در اشعار صائب تبریزی عبرت سرا معرفی شده است

احمدوند گفت: در خصوص مسئله عبرت که در اشعار صائب پر تکرار است، این بیت می‌گوید مطلب ما گوهر عبرت به دست آوردن است، گر به ظاهر همچو طفلان در تماشاییم نمونه‌ای از اشعار اوست که به عبرت آموزی پرداخت است و به این معناست که اگر مثل کودکان دنیا را نگاه می‌کنیم به دنبال این هستیم که عبرت بگیریم، به نگاهی که تماشا می‌کنیم توجه نکنید به عبرتی که از جهان می‌گیریم توجه کنید.

او می‌گوید: جهان در اشعار صائب تبریزی عبرت سرا معرفی شده، در این عبرت سرا گر چشم عبرت بین تو را باشد ز خاک راه گوهر‌های غلتان می‌توان چیدن، اگر چشم عبرت بین داشته باشی، همان طور که راه میری مسیر رو که نگاه میکنی گوهر‌ها و جواهر‌ها داری می‌بینی.

به گفته این مدرس ادبیات، سومین مضمون پرتکرار در اشعار صائب تبریزی فروتنی و افتادگی است که نمونه‌ی آن در این بیت مشهود است، فروتنی است دلیل رسیدگان کمال که، چون سوار به منزل رسد پیاده شود و در جایی دیگر با تلمیح به داستان حضرت یوسف اشاره شده که می‌گوید ز افتادگی به مسند عزت رسیده است یوسف کند چگونه کند چگونه فراموش چاه را.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا