روایت نصرتی از سفر تیم ملی به پیونگ‌یانگ در سال ۸۴

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین؛ تیم ملی فوتبال کشورمان راهی لائوس شده است تا روز پنجشنبه و از ساعت ۱۵:۳۰ در هفته پنجم انتخابی جام‌جهانی ۲۰۲۶ برابر کره‌شمالی به میدان برود. به دلیل مسائل امنیتی، کنفدراسیون فوتبال آسیا، کره‌شمالی را از میزبانی محروم کرده است و قلعه‌نویی و شاگردانش باید در کشور ثالث مقابل تیم مرموز گروه A، قرار بگیرند. بر این اساس کشور لائوس و شهر ویانتیانه به عنوان میزبان بازی پنجشنبه انتخاب شده است.

به نقل از ایرنا، میزبانی کره‌شمالی از حریفانش در کشور ثالث در شرایطی است که تیم ملی فوتبال کشورمان در تاریخ بازی‎‌های دو تیم، ۴ بار به این کشور سفر کرده است، سفری که بازیکنان تیم ملی مشاهدات جالبی داشته‌اند و با حضور در این کشور یک تجربه کاملا متقاوت نسبت به سایر مسابقات را به دست آوردند.

۱۰ فروردین ۱۳۸۴، تیم ملی در مرحله نهایی انتخابی جام‌جهانی ۲۰۰۶ به پیونگ یانگ رفت تا برابر تیم کره قرار بگیرد، تیمی که در نهایت با برانکو ایونکوویچ پس از یک دوره غیبت، بلیط آلمان را توانست بگیرد. در آن مسابقه تیم ملی توانست با نتیجه ۲ برصفر کره‌شمالی را شکست دهد تا به صعود نزدیک‌تر شود.

محمد نصرتی، مدافع اسبق تیم ملی که در آن دوره، تیم کشورمان با گل او برابر بحرین راهی جام‌جهانی ۲۰۰۶ آلمان شد، یکی از ملی‌پوشانی است که در بازی ۱۰ فروردین سال ۸۴ برابر کره‌شمالی در پیونگ یانگ حضور داشت. به بهانه بازی پنجشنبه با کره‌شمالی، با نصرتی درباره سفرشان به پیونگ یانگ صحبت کرده‌ایم، او روایت جذابی از این سفر دارد که می‌تواند شما را با برخی زاویای پنهان این کشور آشنا ‌کند.

تیم ملی در ادامه انتخابی جام‌جهانی روز پنجشنبه با کره‌شمالی بازی خواهد کرد، به بهانه این مسابقه می‌خواهیم برگردیم به مهر ۱۳۸۴، یعنی ۱۷ سال قبل، تو یکی از بازیکنانی بودی که در ترکیب تیم ملی در ورزشگاه پیونگ یانگ برابر کره‌شمالی بازی کردی، ابتدا از سفر به این کشور صحبت می‌کنی؟

ماجرای سفر ما به کره‌شمالی از همان پرواز شروع شد. با توجه به اینکه پرواز بین‌المللی به این کشور وجود ندارد، ما به کشور چین رفتیم. در این کشور فقط هواپیماهای مخصوص کره‌شمالی که مجوز داشتند، می‌توانستند پرواز کنند. به همین خاطر در چین یک هواپیمای ملخی و کوچک مانند که به نظر می‌رسید نظامی و البته قدیمی باشد، برای سفر ما به کره‌شمالی در نظر گرفته بودند. این هواپیمای کوچک طوری بود که بازیکنان قد بلند ما مانند ابراهیم میرزاپور باید سرشان را خم می‌کردند تا وارد آن شوند.

سفر با یک هواپیمای کوچک و قدیمی، یک شروع عجیب برایتان بود، وقتی وارد فرودگاه پیونگ یانگ شدید، چه برخوردی با تیم شد؟

وقتی از هواپیما پیاده شدیم، افرادی که لباس نظامی به تن داشتند در فرودگاه دیده می‌شدند، در همان ابتدای ورود موبایل، ساعت و چمدان‌ها و هر چه وسایل با من بود را از ما گرفتند و ما بدون هیچ وسیله‌ای راهی هتل شدیم. البته روز بعد وسایل ما را بدون کم و کاست تحویل‌مان دادند.

مسیر فرودگاه تا هتل، خیابان‌های پهن و عریضی بود و کنارخیابان‌ سربازان با اسلحه حضور داشتند. حضور افراد نظامی پررنگ بود. در طول مسیر کمتر مردم عادی را دیدیم و شهر حالت خلوتی داشت. موضوعی که زیاد به چشم آمد، انبوهی از ساختمان‌های بلند و نیمه‌کاره بود که پس از پی‌ریزی و پیشرفت اولیه در گذشته، ساخت آن متوقف شده بود و انگار سال‌ها از نیمه‌کاره بودن آن می‌گذشت. چنین ساختمان‌هایی را زیاد دیدیم.

به حضور محدود و کمرنگ مردم در خیابان‌ها اشاره کردی، از مردمی که روایت‌های عجیبی از آنها به جهان مخابره شده است، در نگاه شما چطور بود؟ به هتل که رسیدید برخوردشان چطور بود؟

به جز نظامی‌ها، مردم را کمتر دیدیم اما همان‌هایی که دیدیم لباس یک دست و یک شکل با رنگ قهوه‌ای به تن داشتند که شبیه نظامی‌ها بود. هتل تیم هم در یک منطقه خلوت بود، هتل مجهزی بود و انگار برخلاف برخی از ساختمان‌های بلند شهر، توانسته بود کامل احداث شود. در هتل قوانین عجیبی حاکم بود. به عنوان مثال تنها در یک ساعت خاص می‌توانستیم از آب گرم و حمام استفاده کنیم و در غیر آن ساعتی که تعیین شده بود، اجازه دوش گرفتن نداشتیم. هتل هم جز تیم ملی مهمان بین‌المللی دیگری نداشت.

وارد یک کشور عجیب شده بودید، وسایل ارتباطی‌تان برای تماس با خارج از کره چه بود؟

برخی از بازیکنان که خط تلفن بین‌الملی داشتند، به سختی می‌توانستند با خارج از کره تماس بگیرند که آن هم راحت نبود. البته سیم کارت کره‌شمالی بود که برخی بچه‌ها تهیه کردند اما در مجموع در شرایط بی‌خبری بودیم. تلویزیون این کشور هم دو شبکه داشت که خاطرم هست یک شبکه آوازهای محلی را پخش می‌کرد و شبکه دیگر صحبت های رهبر کره‌شمالی را نشان می‌داد.

اجازه رفت و آمد به بیرون و خرید داشتید؟ قبل از سفر درباره حضورتان به شما توصیه‌ای شده بود؟

می‌دانستیم وارد یک کشور متفاوت از بقیه دنیا می‌شویم اما کسی به ما توصیه‌ای نکرد که این کار را انجام بدهیم یا آن کار انجام ندهیم. درباره گشت و گذار هم اصلا پاساژ یا مغازه‌ای اطراف هتل وجود نداشت که چیزی بخریم. فقط در مسیر محل تمرین و هتل در تردید بودیم. شهر خلوتی بود که خیلی کم ماشین در آن تردد داشت و آن ماشین‌ها هم قدیمی بود. اتوبوسی که به محل تمرین می‌رفتیم خیلی قدیمی بود و وقتی سوار آن می‌شدیم انگار به گذشته‌ها برگشته‌ بودیم.

به شهری اشاره کردی که نه تردد زیاد داشت و نه مرکزی برای خرید، آن هم با آدم‌های محدودی که یک شکل لباس می‌پوشیدند، در گذر از این شهر چه چیزی نظرت را جلب کرد؟

یکی از خاطرات جالبم، مربوط به چراغ‌راهنمایی چهارراره یا سه‌راهها بود. در پیونگ یانگ چراغ راهنمایی به شکلی که در بقیه جای دنیا وجود دارد، ندیدیم. چراغ راهنما در این شهر یک انسان بود، یک زن که لباس سفید با یک کلاه نظامی پوشیده بود و وقتی می‌خواست به یک سمت فرمان حرکت یا ایست بدهد، به آن سمت می‌چرخید و با دست راهنمایی می‌کرد!

برسیم به روز بازی و جمعیت حاضر در ورزشگاه ایل سونگ پیونگ یانگ، شاید شمایی که آدم‌های کمی را در خیابان‌ها می‎‌دیدید متعجب بودید که این همه تماشاگر از کجا آمده‌اند. از جو ورزشگاه بگو.

کیپ تا کیپ آدم‎‌هایی با همان لباس یک‌شکل که قهوه‌ای کم‌رنگ بود نشسته بودند و یک نفر خانم هم لیدرشان بود که با بالا بردن پرچم توسط او، تماشاگران تشویق می‌کردند. یک تشویق هماهنگ و یک صدا، انگار خیلی با هم تمرین کرده بودند. بازی که تمام شد زمان زیادی در کره نماندیم و با هواپیمای ملخی به چین برگشتیم.

با این تفاسیر می‌خواهیم برداشتت را از کره‌شمالی بگویی؟

یک کشور بسته که زیاد عقب‌افتاده نبودند. آنها هم فکر می‌کردند کشور خوبی دارند و مردم خوشبختی هستند. جهان از نظر مردم کره به همان کشور خودشان محدود بود.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا