توان نظامی و موشکی لازم است اما نباید مدام در مورد آن صحبت شود/ برنامه دولت آینده به برجام، رفع تحریمها و پذیرش افایتیاف گره خورده است
زینب اسماعیلی: علی ماجدی جزو مدیران اقتصادی است که به فضای دیپلماسی مهاجرت کردهاست و در هر دو کشوری که سفیر بوده، تلاش کرده رابطه تجاری ایران را توسعه دهد. ماجدی، سفیر ایران در ژاپن در دولت اصلاحات و سفیر ایران در آلمان در دولت امید، معاون وزارت نفت و بازرگانی در دولتهای سازندگی و مهندس موسوی بوده. نگاهش مبتنی بر توسعه ایران از مسیر تجارت و اقتصاد است ولی از اقتضایات امنیتی کشور فارغ نیست. گفتوگویمان را با او از طراحی سیاست خارجی شروع کردیم که قرار است بر پله عملیات وعده صادق استوار کند، او معتقد است «کشور ما واقعا به قدرت نظامی نیاز دارد. در سیاست موشکی باید قوی باشیم. اصلا تردیدی در این نیست اما در این قضیه که صحبت کردن مدام از این توان نظامی چقدر میتواند در سیاست خارجی ما نقش داشته باشد، کمی تردید دارم.» ماجدی در این زمینه به کشورهای منطقه اشاره میکند که بیش از ما برای توان نظامی هزینه میکنند اما سخنی از آن نمیگویند.
علی ماجدی معتقد است ایران استعداد پیشرو بودن در غرب آسیا را دارد تا این منطقه به قدرتی اقتصادی مانند شرق آسیا تبدیل شود اما این کار یک دولت نیست بلکه نگاه کلی سیستم باید این باشد. این دیپلمات بازنشسته تاکید دارد که با تحریم رسیدن به چنین نقطهای غیر ممکن است.
مشروح گفتگو با ماجدی را در ادامه می خوانید:
در انتخابات پیشرو، موضوع سیاست خارجی اگرچه کمتر به آن توجه میشود اما حایز اهمیت است. از اینرو که در فصل گذشته، اتفاق مهمی را پشت سر گذاشتیم که عملیات وعده صادق نام گرفت. چه موافق آن عملیات باشیم یا نباشیم، توان موشکی در آن عملیات نشان دادهشد که موشکهای ایران به خاک اسرائیل رسیدند. این یعنی ایران، سپهر متفاوتی از خود نشان داده است. درحالیکه یکی از چالشهای دهه اخیر کشور، بحث تفوق میدان بر دیپلماسی یا همسویی این دو بود، بهنظر میرسد سیاست خارجی که در پیش خواهیم داشت، همچنان با تفوق میدان خواهد بود. در این شرایط، شما بهعنوان یک دیپلمات باتجربه، به نامزدهای انتخاباتی پیشنهاد میکنید که چه سیاستی را دنبال کنند که با چالش میدان و دیپلماسی مواجه نشوند؟
سوال بسیار خوبی است. در سطح بین المللی در میان کشورها، معمولا وزیر خارجه نقطه اصلی سیاست خارجی یک کشور است. چه در کشوری که سیاست پارلمانی داشته باشد یا دموکراسی از نوع ریاست جمهوری باشد، وزیر خارجه نقش اصلی در تببین و راهبرد سیاست خارجی دارد. ممکن است در همه کشورها مجموعهای مانند شورای امنیت ملی ما نیز وجود داشتهباشد، چون بههرحال بخشی از سیاست خارجی به امنیت هم برمیگردد. نمیشود منکر این شد. اما یکی دو نکته در این راهبرد وجود دارد. در بسیاری از کشورها، معمولا تفوق بر سیاست خارجی است، وقتی هیچ راهی نباشد، جنگ نقطه آخر است. همه کشورها سعی میکنند توان نظامی خودشان را بالا ببرند اما برای بازدارندگی به نقطه جنگ نرسند. این سیاست جهانی و شناخته شده است. از همینرو سیاست خارجی با مسایل نظامی و امنیتی عجین میشود. اما در اعلام مواضع و وضعیت وزیر خارجه بسیار صحبت میکند، گاهگاهی هم وزیر دفاع کشورها صحبت میکند. کمتر اتفاق میافتد که فرماندهان نظامی، مثلا رئیس ستاد ارتش صحبت کند.
برخلاف کشور ما که خیلی علاقهمند به مصاحبه هستند.
میخواهم بگویم با این وضعیت در دنیا آشنا هستیم. آنچه در جهان شناخته شده است، این وضعیت را دارد. یعنی معمولا وزیر خارجه است که بیش از دیگران صحبت میکند.
میتوانم از این بخش از فرمایش شما این جمع بندی را داشته باشم که کشورهای مختلف در حال حاضر اگر قرار باشد نسبت به کشوری تهدیدی هم داشته باشند، این تهدید را رسانهای و شعاری نمیکنند؟
بله، اگر هم اختلافی داشته باشند، عمدتا از ابتدا به رسانهها درز نمیدهند. کشورها ممکن است در خیلی مسائل با همدیگر اختلاف داشته باشند. در ژاپن که بودم، این مسئله را به صراحت به من میگفتند. میگفتند شما فکر میکنید ما شریک آمریکا هستیم اما اختلاف هم زیاد داریم. اما اینها را نهتنها رسانهای نمیکنیم، بلکه سعی میکنیم از طریق مقامات خودمان میان وزرای خودمان، بحث کنیم. در حالیکه روی موضوع صادرات و واردات بین ژاپن و امریکا در کابینه کشور ژاپن اختلافات زیادی وجود دارد. مقامات ژاپنی میگفتند که این گونه بحثهای ما را هیچوقت نمیبینید. درحالیکه بحثهای بسیار طولانی و مناقشه آمیزی میان ما و آمریکا وجود دارد. اما این را کمتر در رسانههای ما میبینید. میخواهم بگویم وقتی اختلافی بین منافع کشورها وجود دارد، وقتی عیان میشود، کاری میکنند که عوامزده میشود؛ این بدتر است. یعنی کسیکه تخصصی ندارد هم سعی میکند در مورد این قضیه بحث کند. وقتی بحث عوامزده شده، کار را برای متخصصان مشکل میکند. در کشور خودمان آنچه تعبیر به میدان و سیاست خارجی است، توسط آقای ظریف مطرح شد. ما بههرحال در سیاست خارجی خودمان از این ابزار استفاده میکنیم. بهنظر من کشور ما واقعا به قدرت نظامی نیاز دارد. من به این اعتقاد دارم که در سیاست موشکی باید قوی باشیم. اصلا تردیدی در این نیست. بنابراین قدرت نظامی ما بسیار خوب تبیین شده است. قدرت خودمان را نشان دادهایم و باید آنرا نگه داریم، بدون شک لازم است. اما در این قضیه که صحبت کردن مدام از این توان نظامی چقدر میتواند در سیاست خارجی ما نقش داشته باشد، کمی تردید دارم.
این بحث هم البته مطرح است که این توان نظامی یا سیاست موشکی چگونه میتواند متضمن منافع ملی کشور و مردم باشد.
بله، ایران بارها گفته قدرت نظامی ما همان قدرت دفاعی است، این را در عمل باید بهنحوی به نمایش بگذاریم که این توان میتواند به ثبات منطقه کمک کند و میتواند بازدارنده باشد. در ضمن هر جایی هم نمیخواهیم از این قدرت استفاده کنیم. جایی که لازم باشد، ممکن است بخواهیم استفاده کنیم اما این نیست که نقش اصلی را در سیاست خارجی ما، قدرت نظامی ایفا میکند. این چیزی است که در ارتباط ما با دنیا و کشورهای منطقه چالش ایجاد میکند. درست است که هیچگاه در این چهار دهه ما به هیچ کشوری حمله نکردهایم -همیشه خودداری کردهایم، درستش هم همین بوده است- اما باید ببینیم طرف مقابل چگونه به این نگاه میکند. یعنی وقتی طرف مقابل به سیاست خارجی ما نگاه میکند، آنرا چگونه میبیند. این مهم است.
بهنظر میرسد جریان سیاسی و جناحی در ایران از این خوشش میآید که کشورهای منطقه یا بازیگران دیگر، جمهوری اسلامی ایران را بهعنوان بازیگر بد یا بازی خرابکن یا بازیکن خطرناک بهحساب آورند. مثلا توان موشکی یا قدرت نظامی را برای ترساندن و نشاندادن هیمنه خود به رخ میکشند. این فضا تخریبگر توان دیپلماسی است. طبیعتا کشوری با یک بازی برهمزن دوست ندارد توافقی کند یا کار مشترکی انجام دهد. با این گزاره موافق هستید یا نه؟
ظاهرا کشورهای منطقه، کموبیش همین دید را دارند. ولی باید گفت که اگر ما در این زمینه به خودکفایی رسیدیم که خودمان قدرت دفاعی داریم، کشورهای منطقه ابزارهایی از کشورهای مختلف خریداری میکنند که به مراتب پیشرفتهتر است. هزینههای نظامی آنها نسبت به GDP از ما بسیار بیشتر است. مشکل ما ایناست که ما نمایش خوبی نمیدهیم. ما باید قدرت نظامی و موشکی را داشته باشیم اما گفتار و بیان و به نمایش درآوردن آن به شکلی است که شاید باعث میشود که کشورهای دیگر اینرا در معادلات رفتاری خودشان با ما محلوظ نظر قرار دهند. شاید بتوانیم جوری عمل کنیم که این نگاه تعدیل شود. نمایش این توان نظامی خوب نیست ولی قدرتش خوب است.
ما با مساله اسرائیل از ۷ اکتبر به این سو به شکل جدیدی مواجه شدیم. بدون شک، بحران غزه، بحرانی که بین اسراییل و لبنان رخ نموده و نحوه پایان این بحران روی سیاست خارجی ما تاثیر خواهد گذاشت. طبیعتا باید تنظیمکنندگان سیاست خارجی کشور حواسشان بیش از همیشه به تحولات منطقه باشد. شما به کاندیداهایی که در حال حاضر در زورآزمایی انتخابات هستند، پیشنهاد میکنید در حوزه منطقه چه سیاستی را دنبال کنند تا گاو وحشی اسرائیل که همینطور افسار پاره کرده و در منطقه بحران ایجاد میکند، برای ما کم آسیبتر باشد؟
بهنظرم عملیات وعده صادق که انجام شد، عملیات بسیار موفق و درستی بود. افسانه شکست ناپذیری اینها و گنبد آهنین، همه شکسته شد.
ولی طبیعتا نمیشود شش ماه یکبار چنین عملیاتی انجام داد. درست است؟
نه، این ابزار نهایی است که باید جایی استفاده شود که مناسب باشد. این آخرین ابزار است. هیچوقت اولین ابزار نیست. باتوجه به حملهای که به کنسولگری ایران در سوریه شده بود و با توجه به تخریبهایی که اسرائیل در کشور ما داشت و موضوع ترور دانشمندان هستهای ما، باید ضرب شستی به اسرائیل نشان داده میشد. اما این نباید هر لحظه تکرار شود. درست هم نیست. مطمئنم که کشور هم دنبال این قضیه نخواهد بود. اما بههرصورت به این عرض خودم پایبند هستم. این قدرت نظامی لازم است اما نمایش آن و گفتنش بهویژه از بخشهای نظامی ما موجب نوعی ترس و وحشت میشود. همانطور که آقای ظریف در میزگرد سیاسی گفت، قدرت ما همان قدرت ملی است که بخشی از آن، بخش نظامی است. بخش نظامی، بخش اصلی نیست.
متوجه فرمایش شما هستم. شما میفرمایید وزیر خارجه آینده، دولت آینده، رئیس جمهور آینده، باید حواسش به سیاستهای اعلامی یا مباحثی که در رسانهها از توان نظامی میشود، باشد و این موضوع کنترل شود. آیا همین کافی است؟
خیر، نکته مهم دیگری که باید به آن اشاره کنم این است که قدرت در کشور، همانگونه که برژنسکی میگوید بر پایه سه مولفه است؛ قدرت نظامی، قدرت اقتصادی و نفوذ سیاسی. ما تنها منطقهای هستیم که بیش از آن که در آن به توسعه اقتصادی فکر شود بهصورت کلی به توسعه نظامی فکر شدهاست. فقط مربوط به ما هم نیست. به این دلیل که منابع عمومی اصلی انرژی در این منطقه قرار دارد؛ در ایران، عربستان، کویت، امارات، قطر. بالاخره بخش مهمی از انرژی جهان در اینجاست. در واقع از نظر اقتصادی این منطقه این توان را داشته که به قدرت اقتصادی بسیار بالایی تبدیل شود. ما باید نوع نگاهمان را به این منطقه تغییر دهیم که اگر قرار باشد اینجا در امنیت باشیم، امنیت خودمان را منوط به امنیت کشورهای همسایه هم میدانیم. اگر قرار باشد قدرت نظامی داشته باشیم، در کنارش باید به طرف قدرت اقتصادی برویم. شرق آسیا نمونه خوبی است. چون من هم در ژاپن و هم در آلمان سفیر بودم که هر دو در جنگ شکست خوردند، این نگاه را پیدا کردم که حاضرم حتی نقد شود. هر دو کشوری که در جنگ جهانی دوم نابود شدند، الان بعد از آمریکا و چین، قدرت سوم و چهارم هستند. یعنی ژاپن گفت در جنگ شکست خوردم و دیگر نمیتوانم به آن ترتیب با قدرت نظامی با امریکا رویارویی کنم. بنابراین به دنبال قدرت اقتصادی رفت و توان اقتصادی خود را به اثبات رساند. ما که در جنگ شکست نخوردیم، این قدرت نظامی را هم داریم پس باید بیشتر به قدرت اقتصادی توجه کنیم. ما کشوری هستیم که میتوانیم در خاورمیانه بهخاطر تاریخمان، بهخاطر قشر تحصیل کردهمان، بهخاطر جمعیتمان، بهخاطر سرزمینمان، بهخاطر موقعیت ژئوپلتیکی کشورمان میتوانیم پیشرو و قطب اقتصادی در خاورمیانه شویم با این نیت که امنیت خودمان را فقط امنیت خودمان نمیدانیم. این سیاست قدرت اقتصادی چیزی است که ژاپن دنبالش رفت، بعد دنبالش کره جنوبی و مالزی رفت، اخیرا چین رفته است. یعنی شرق آسیا در مولفههای قدرت، دنبال مولفه اقتصادی رفت و کمابیش این کشورها، زندگیشان ارتقا پیدا کرد. ما میتوانیم این فرم را بهعنوان یک راهبرد انتخاب کنیم. میتوانیم این نگاه را داشته باشیم که به اقتصاد بها دهیم و بین امنیت اقتصادی و نظامی، بیشتر روی امنیت اقتصادی کار کنیم مثل بقیه کشورها همانطور که در شرق آسیا و غرب اروپا اتفاق افتاده است. بالاخره کشوری باید این نقش را بازی کند. ترکیه سعی کرده این نقش را بازی کند ولی نتوانسته است. ایران این توان را دارد که پیشگام توسعه اقتصادی منطقه شود. الان عربستان به این طرف رفته. تمام تلاشش را میکند در کنار خریدهای نظامی بتواند هاب اقتصادی خاورمیانه شود. از طرفی ترکیه سعی کرده این کار را کند. اما این استعداد برای ایران است و این را رسما شرکتهای آلمانی به من میگفتند.
فرمایش شما را با این بحث قطع میکنم که نظر کسانی میتواند در مقابل استدلال شما این باشد که نمونه شرق آسیا درست، ولی وضعیت در غرب آسیا متفاوت است، علاوه بر مصائب باقیمانده از دوره استعمار، مساله مرزهای دیگرساخته ومشکلاتش، آن چیزی که الان میبینیم، تروریسم، مواد مخدر و مشکلات مختلفی که است غرب آسیا با آن دست و پنجه نرم میکند. شاید اینها سرنوشتی برای غرب آسیا ساخته که هیچ وقت نتواند مانند شرق آسیا به نقطه ثبات و آرامش برسد. چه پاسخی میتوانید به چنین استدلالی بدهید؟
این یک راهبرد کاملا بلندمدت است اما بالاخره یک نقطه آغاز میخواهد. نمیخواهم بگویم میشود ظرف یک یا دو دولت این کار را کرد. اصلا چنین چیزی امکان ندارد. نگاه کنید، وقتی ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم قوی شدن اقتصادش را شروع کرد، پاسخش را در دهههای ۸۰ و ۹۰ گرفت. وقتی ما جوان بودیم آن زمان محصولات ژاپن که به ایران میآمد، کسی جنس ژاپنی نمیخرید. همانطور که الان میگویند جنس چینی خوب نیست. اما چینیها بهتدریج ثابت میکنند که این قدرت را دارند که جنس با کیفیت تولید کنند. لذا میخواهم بگویم این پروسه طولانی مدتی است. اما باید آنرا شروع کرد، از یک نقطه آغازی باید شروع کرد. استعداد این قضیه در ایران است. این تفکر بلندمدتی است که میشود آنرا از یک منطقه سیاستزده که در واقع دنیا این نوع سیاست را به این منطقه تحمیل کرده، خارج کرد. این منطقه اگر رشد اقتصادی پیدا کند با توجه به منابع انرژی که دارد میتواند در سپهر سیاسی جهان نقش پررنگی داشتهباشد. این یک راهبرد بسیار بلندمدت است که شاید صحبت کردن در مورد آن، خیال پردازانه به نظر برسد. ولی نه، خیال پردازانه نیست. شاید دو یا سه دهه زمان نیاز باشد. ولی باید از جایی شروع کرد.
همینجا با گره بزرگی در کشور خودمان مواجه هستیم که بحث تحریم است. البته که برخی مخالف هستند و معتقد هستند که گره نیست. آیا کشوری که خودش تحریم است و درگیر سادهترین تجارت با کشورهای همسایهاش است و پولش را نمیتواند جابهجا کند، اصلا میتواند چنین نقشی ایفا کند؟
نه، اصلا نمیتواند الان چنین نقشی ایفا کند. بهنظرم مهمترین و اهم برنامه دولت آینده در زمینه اقتصادی کمابیش به برجام گره خورده است و آنهم رفع تحریمها و جاری شدن مسئله پذیرش FAFT است. بهنظرم تردیدی در این زمینه نباید کرد. چگونه است که الان اقتصاددانهای ما وقتی در مورد اقتصاد کشور صحبت میکنند، انگشت روی سیاست خارجی میگذارند؟ بهخاطر این که تحریم و مسئله FATF واقعا مانع است. این واقعیت است.
هر دولت و هر رئیس جمهوری که میخواهد انتخاب شود، باید این را سرلوحه برنامه خودش قرار دهد. یعنی اگر بخواهیم از این مصاحبه، دو نتیجه بگیریم ۱/ اینکه قدرت نظامی لازم است، اما بدون رسانه ای و شعاریکردن آن. ۲/ در بخش اقتصادی، رفع تحریمها و اجرای FAFT لازمه هر کاری است. این میتواند برنامهای باشد برای چهار سال یک دولت.
فکر میکنید بین این شش نامزد، این موضوع در اولویت کسی هست یا توان انجامش را دارد؟
بالاخره این توان صرفا به دولت مربوط نمیشود. مجموعه حاکمیت کشور باید به این جمعبندی برسد برای گذر از این مرحله و فشارهایی که در کشور وجود دارد باید بتواند به این دو فاکتوری که اشاره کردم، برسد. ممکن است خیلیها هم نقد داشته باشند. اگر این هدف، مورد تایید حاکمیت قرار گیرد، بحث کارشناسی میخواهد. نکته دیگر اینکه هیچ تصمیمی در سطح کلان نمیتوانید بگیرید و بگویید که تمامش نقاظ مثبت است و نقطه منفی ندارد. وقتی تصمیمی میگیرید که میتوانید بگویید هشتاد درصد این تصمیم منافع ماست، ممکن است بیست درصد هم به منافع ما لطمه بزند. نمیتوانید بگویید این تصمیم، صد درصد با ما سازگار است. قدرت اقتصادی ما منوط به این است که بتوانیم واقعا تحریم را از بین ببریم. بخشی از این تحریمها با برجام از بین میرفت ولی باز تحریم بودیم. گاهی هم بحث میشود که چرا اینطور شد؟ بهخاطر این که برجام فقط تحریمهای ناشی از مسئله هستهای را حل میکرد. ولی تعدادی از این تحریمها از قبل از مسئله هستهای بوده است. ما باید به طرفی برویم که کلا بتوانیم در سطح جهانی با همه صحبت کنیم. یکی از بحثهایی که مطرح میشود دلارزدایی است. اصلا در بخش بین الملل، دلارزدایی معنا ندارد. در بانکهای جهانی، تمام بانکها، هم با دلار کار میکنند هم یورو. تجربه اینستکس با اروپا نشان داد که هیچ بانکی حاضر نشد این کارها را انجام دهد. چون میگفتند این اقتصاد، کاملا جهانیشده است و بخش مالی آن بیش از هر بخش دیگر. اقتصاد و مسایل مالی کاملا جهانی شده است در دنیایی که جهانی شده، با تحریم نمیشود جلو رفت.
تقریبا بعد از دولت آقای هاشمی، این دعوای سیاسی بر همه چیز چربیده است. دعوا بر سر این که توسعه سیاسی اولویت دارد یا توسعه اقتصادی. بهنظر میرسد مقامات کشور و مسئولان کشور احساس میکنند دنیا متوقف است تا ما دعوا کنیم و بعد از اینکه دعواهای ما تمام شد بعد به توسعه برسیم. در صورتی که با نگاهی به اطراف میبنیم که فرصتها کاملا در حال از دست رفتن هستند و ما مدام منابعمان را از دست میدهیم. چقدر این نگرانی را درست میدانید؟
قطعا نگرانکننده است. آقای ظریف به این نکته اشاره کرد که آن شش ماه چه بر ما گذشت. آن شش ماه چه بر آنها گذشت؟! و سه سال دولت مرحوم رئیسی هم چه بر ملت گذشت؟! آن شش ماه فرصت بود و تیم ظریف داشت به نتیجه میرسید. اما گروهی دنبال این بودند که به خاطر اعتقادات خودشان یا حزب و جناحشان، مردم را از منافعشان محروم کنند. ظریف میگوید در آن شش ماه چه گذشت و میتوانستیم به نتیجه برسیم. بهنظر میرسد تیم آقای امیرعبداللهیان هم میخواستند فراتر از برجام بگیرند که بگویند ما قویتر از مجموعه قبلی هستیم. همین باعث شد که کشور از مزایای احیای برجام محروم شود و دو سال بعدش عملا با مشکلات بیشتری روبهرو شویم. اهمیت عنصر زمان گاهی وقتها نادیده گرفته میشود. اگر بخواهیم عدم النفع عدم احیای برجام را حساب کنیم، فقط در بخش نفت و گاز نگاه کنید، کافی است. به بخشهای دیگر نمیخواهید نگاه کنید. فقط به بخش نفت و گاز. ما این فرصت را از دست دادیم. خوب است درس بگیریم.
طبیعتا تغییری که میفرمایید، فقط در مورد انتخاب آن کسی که در پاستور نشسته، نیست. یعنی کلا سیاستها باید به سمت این تغییر بروند.
همیشه گفتهام. میگویم خطرناکترین و در ضمن موثرترین آدم، کارشناسانی هستند که تصمیمی براساس گمانشان میگیرند. در هر سطحی که باشد. بهخصوص در سطح مدیریت. در مورد گزارشی که کارشناسان تهیه میکنند و به مقام تصمیم گیرنده میرسانند، مدیر ارشد یا دولت یا مجلس. یا کارشناسانی که میتوانند مدیران را مجاب کنند. متاسفانه ما کشور را از مدیریت میانی و از تکنوکراتها محروم کردیم. حسن تکنوکراتها این است که کار تکنیکی انجام میدهند در هر رشتهای. تصمیمی که میگیرند، تصمیم علمی است. ما در مدیریت میانیمان نیاز به تکنوکراتهایی داریم که تحصیلات عالی و تجربه داشته باشند. افراد میانسال بین سی تا پنجاه سال. این بخش در کشور رشد نکرده و بسیاری از آنها که رشد کردهاند، مهاجرت کردهاند. ما نیاز به تکنوکراتهایی داریم که با دنیای جدید آشنا هستند و باید به آنها بها دهیم. وقتی گزارش علمی با عدد و آمار روی میز مدیری باشد، تصمیم گیری راحتتر و قابل دفاع میشود.
۳۱۱۳۱۱
منبع: خبر آنلاین