۱۰ درسی که باید از جنگ اوکراین آموخت/ اروپا با فروپاشی اوکراین و پیروزی ترامپ چه میکند؟
خبرآنلاین وانگ ایوی در والدای کلاب مینویسد: اروپا بر سر یک دوراهی قرار گرفته است: اینکه چگونه میتواند با چالشهای امنیتی شدید ناشی از فروپاشی بالقوه اوکراین از یک سو و از سوی دیگر بازگشت دونالد ترامپ کنار بیاید؟ در کوتاه مدت برای آنها یعنی کشورهای اروپایی، ارتقای خودمختاری دفاعی اولویت اصلی در دستور کار است. در دراز مدت، اروپا باید الگوی تفکر خود را تغییر دهد و به دنبال راهحل نهایی مناسب برای مناقشات باشد.
روز ۲۴ فوریه ۲۰۲۲، درگیری روسیه و اوکراین آغاز شد. حالا بعد از گذشت دو سال، هنوز هم جنگ ادامه دارد. این جنگ تلفات و خسارات اقتصادی هنگفتی را به بار آورده است و تأثیرات گستردهای بر محیط ژئوپلیتیک اروپا بر جای گذاشته است. طبق برآوردهای رسمی ایالات متحده، تاکنون حدود ۷۰ هزار سرباز اوکراینی جان خود را از دست دادهاند که بیش از تعداد سربازان آمریکایی است که در جریان جنگ ویتنام جان باختند.
در سال ۲۰۲۲، اوکراین شاهد کاهش حدود ۳۰ درصدی تولید ناخالص داخلی خود بود. این کشور آسیبهایی را متحمل شده است که از زمان جنگ جهانی دوم در اروپا دیده نشده بود. از ابتدای جنگ، غرب چندین دور تحریمها را علیه روسیه اعمال و همزمان کمکهای مستمری به اوکراین ارائه کرده است. ایالات متحده بیشترین میزان کمکهای نظامی را به اوکراین و پس از آن نهادهای اتحادیه اروپا اهدا کرده است. با این حال، کمکهای غرب باعث یک برد برقآسا برای اوکراین نشده است. با وجود “وضعیت نامزدی برای عضویت در اتحادیه اروپا”، بخش قابل توجهی از خاک اوکراین که قبل از ۱۹۹۱ در کنترل شوروی بود، اکنون تحت کنترل روسیه قرار گرفته است. درحالحاضر درگیری وارد مرحله جنگ موضعی و جنگ فرسایشی شده است. در دومین سالگرد این درگیری ژئوپلیتیکی، باید دید که از منظر اشکال جنگ، نظم بینالمللی و روایتهای دوران جنگ چه درسهایی میتوان گرفت.
۱.شکلهای جنگ و توسعه ملی ممکن است به صورت خطی تکامل پیدا نکنند، و ترکیب شکلهای قدیمی و جدید جنگ، عدم قطعیتها را به امنیت منطقه اضافه کند. اگرچه جنگ سایبری، جنگ اطلاعاتی و هواپیماهای بدون سرنشین به طور گستردهای در طول جنگ به کار گرفته شده است، اما غرب با پیشی گرفتن از روسیه در فناوری پیشرفته، آنطور که خودش انتظار داشت فاصله زیادی دارد. شکلهای جنگ متعارف هنوز در درگیریها بهشدت دیده میشوند. کمکهای نظامی غرب به اوکراین همچنان عمدتاً بر تانکها، سلاحهای ضد تانک و جتهای جنگنده نسل سوم متکی است، این یعنی تفاوت چندانی با مدل جنگ در جنگ جهانی دوم به وجود نیامده است. در سطح کلان، ذهنیت غرب محور در جریان درگیری ضربه خورده است. کشورهای غربی در حالی که خود را پیشرفتهترین کشورها میدانند، هنوز نتوانستهاند روسیه را که آن را کشوری استبدادی میخوانند، در مدت کوتاهی شکست دهند.
۲. ذهنیت جنگ سرد ریشه یک جنگ داغ است و پیگیری «امنیت مطلق» به یک معضل امنیتی منجر شده است. طرز فکر جنگ سرد یکی از دلایل اصلی درگیری روسیه و اوکراین است که در اصل جنگ نیابتی است که توسط کشورهای غربی به راه افتاده است. تاکنون ۴۵ کشور مستقل به اوکراین کمک کردهاند. تا ژانویه ۲۰۲۴، ارزش تعهدات کمک دوجانبه به اوکراین از سوی مؤسسات اتحادیه اروپا، ایالات متحده و آلمان به ترتیب به ۸۴ میلیارد یورو، ۶۸.۷ میلیارد یورو و ۲۲ میلیارد یورو رسیده بود. این میزان به قدری زیاد است که آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده، علناً ادعا کرد که جنگ دفاعی اوکراین علیه روسیه بدون کمک ایالات متحده در خطر خواهد بود.
۳. تنشهای قومی با تنشهای دولتی در هم تنیده شده است و شکافی بین دکترین حاکمیت و فقدان خودمختاری در واقعیت وجود دارد. از زمان آغاز درگیری روسیه و اوکراین، غرب با یادآوری خاطرات خود از جنگ سرد و حتی جنگ جهانی دوم، این جنگ را گسترش امپراتوری روسیه توصیف کرده و آن را نبردی بین «دموکراسی و خودکامگی» جلوه داده است. با این وجود، روایت دوگانه دموکراسی-خودکامگی ممکن است نتواند تنشهای قومی پیچیده پشت درگیری را توضیح دهد. علاوه بر این، درگیری روسیه و اوکراین این واقعیت را آشکار کرده است که برخی از کشورهای مستقل ناتوان هستند و مدتهاست توسط قدرتهای بزرگ مورد اغوا قرار گرفته اند که شکاف بین دولت ملتها و دولتهای مستقل را برجسته میکند.
۴. رویکرد دیپلماتیک à la carte (بردار و انتخاب کن) که غرب اتخاذ میکند، مبتنی بر سیاست قدرت واقعگرایانه است. غرب به نام آزادی و برابری برای صدور ارزشهای خود انقلابهای رنگی را علیه سایر کشورها از جمله اوکراین ترتیب داده است تا در نهایت به امنیت اروپا آسیب برساند. موقعیتهای مشابه یک منظره رایج در خاورمیانه است. اکنون از طریق درگیری روسیه و اوکراین، غرب دوباره به ژئوپلیتیک و بازیهای قدرت های بزرگ روی آورده است و ریسک زدایی و جنگ سرد جدید را به عنوان روایت دیپلماتیک خود در نظر گرفته است. ماهیت رویکرد (بردار و انتخاب کن) کشورهای اروپایی فقدان خودمختاری و قضاوت جامع و پایدار در مورد سیاست بینالملل است. این امر اغلب باعث میشود که سیاست خارجی کشورهای اروپایی کورکورانه از روندها پیروی کند و بین دو حالت افراطی حرکت کند.
۵. با وجود اهمیت روایتهای دوران جنگ، روایتهای کشورهای غربی غیرقابلدفاع به نظر میرسد. در آغاز مناقشه روسیه و اوکراین، کشورهای اروپایی کمپینهای تبلیغاتی را از موقعیت به اصطلاح اخلاقی آغاز کردند، اما نتوانستند مردم روسیه را متقاعد کنند. دلایل اساسی این شکست در سه جنبه خلاصه میشود: روایت، کنش و قابلیت. اولاً، با از دست دادن نفوذ نظامهای غربی، روایتهای اروپایی نه سازگار و نه قانعکننده برای عموم هستند. ثانیاً، حتی خود کشورهای غربی نیز به طور علنی در مورد تعدادی از مسائل مانند جداسازی انرژی، تحریمهای اقتصادی و کمکهای نظامی اختلاف نظر دارند و آن را قادر به بازدارندگی سایر کشورها نمیداند. ثالثاً، کشورهای اروپایی به سختی به دنبال خوداتکایی در زمینه دفاع هستند. حتی برخی استدلال می کنند که اروپا امروز بیش از سال ۱۹۹۹ در طول جنگ کوزوو به امنیت آمریکا متکی است. در مجموع، این عوامل به عدم اعتماد به روایتهای دوران جنگ اروپایی کمک کرده است.
۶-پدیده “توخالی کردن صنعت” به پایه های دفاع آسیب میزند. “جداسازی” و “ریسک زدایی” تهدیدهای بیشتری برای صلح و ثبات است. یک روایت موفق در زمان جنگ هم توانایی و هم اخلاق را در بر میگیرد. با این حال، درگیری روسیه و اوکراین بر آسیبپذیری دفاعی اروپا تأکید کرده است، به این معنی که اروپا فاقد پایهای است که بتواند بر اساس آن «خودمختاری استراتژیک» ایجاد کند. در واقع، صنعت دفاعی اروپا مدتهاست که نمیتواند این روند را ادامه دهد. شرکتهای اروپایی عرضهای متناسب با تقاضای زمان جنگ ندارند و بازسازی صنعت از طریق یک جنگ سخت خواهد بود. حتی سفارشهای کوچکتر به خارج از کشور، به مکانهایی مانند ایالات متحده و حتی کره جنوبی ارسال شدهاند. به منظور افزایش استقلال استراتژیک، اروپا تلاش کرده است از نظر انرژی از روسیه جدا شود، اما نتایج بسیار ناچیز بوده است: واردات گاز طبیعی اروپا از روسیه با قیمتهای بالاتر افزایش داشته است و تحول انرژی را دشوارتر میکند. اروپا برای بازسازی صنعت نظامی خود باید به خودمختاری انرژی دست پیدا کند و زنجیره های صنعتی کاملی داشته باشد. در حال حاضر، اروپا هنوز راه درازی در پیش دارد.
۷. گسترش یک اتحاد نظامی و سیاسی ممکن است خطراتی را برای امنیت منطقه اروپا به همراه داشته باشد. گسترش ناتو عامل خارجی فوری در پشت درگیری روسیه و اوکراین است. جورج اف. کنان در مقالهای در نیویورک تایمز نوشته است که گسترش ناتو سرنوشتسازترین اشتباه سیاست آمریکا در کل دوران پس از جنگ سرد خواهد بود و میتوان انتظار داشت که چنین تصمیمی باعث شعلهور شدن گرایشهای ملی گرایانه در روسیه شود. دیدگاههای مشابهی توسط هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه سابق ایالات متحده و جان مرشایمر، دانشمند علوم سیاسی تکرار شده است. پس از جنگ سرد، ناتو پنج دور توسعه به سمت شرق را پشت سر گذاشت. با حذف روسیه از دفاع جمعی، امنیت اروپا عملاً تقسیم شده. از آنجایی که سازمان امنیت و همکاری اروپا (OSCE) نتوانست وظایف خود را انجام دهد، امنیت روسیه حفظ نشد و به درگیری روسیه و اوکراین انجامید. میتوان نتیجه گرفت که به عنوان یک اتحاد نظامی، ناتو تنها میتواند صلح داخلی خود را حفظ کند، اما تأثیرات نامطلوبی بر امنیت کلی قاره اروپا داشته است.
۸. عدم تعادل استراتژیک جهانی که پس از جنگ سرد پدیدار شد، دلیلی حیاتی برای ادامه درگیری روسیه و اوکراین است. در سطح جهانی، ایالات متحده تنها ابرقدرت جهان شد. در منطقه، اکثر کشورهای اروپایی به ناتو پیوستند و توازن در اروپا پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ بهم ریخت. این درگیری را باید به عنوان پیامد عدم تعادل سیاسی استراتژیک جهانی و منطقهای در نظر گرفت. باید تلاشهایی برای اصلاح چنین عدم تعادلی صورت گیرد. برای انجام این کار، کشورهای در حال توسعه باید با هم همکاری کنند تا در ایجاد تعادل جهانی جدید مشارکت داشته باشند.
۹. استانداردهای دوگانهای که توسط برخی کشورها اعمال میشود، ارزش توجه کردن را دارد. کشورهای غربی در چند دهه گذشته بارها اصل حاکمیت ملی منشور سازمان ملل را نقض کردهاند، اما وقتی صحبت از روسیه میشود، این کشور را متهم به انجام همین کار میکنند. در پایان قرن گذشته، ناتو نیازهای امنیتی روسیه را در درگیریهای متعدد نادیده گرفت، این درحالی بود که بر سر برنامه مشارکت برای صلح به توافق رسیدند. در مواجهه با تهدیدات امنیتی، اروپا همیشه مخالفان خود را شیطانی جلوه میدهد، اما به ندرت به عواقب اعمال خود فکر میکند. اکنون کشورهای اروپایی ممکن است شروع به بررسی مجدد امنیت منطقهای و جهانی کنند، زیرا گزارش امنیتی مونیخ ۲۰۲۴ که در فوریه منتشر شد، بر پویایی باخت-باخت تمرکز دارد. با این حال، الگوی تفکر دوگانه در گزارش ادامه دارد.
۱۰. کشورهای سراسر جهان باید ساخت جامعهای با آینده مشترک برای بشریت را ترویج دهند که نشان دهنده مسیر اساسی به سوی صلح طولانیمدت است. درگیری روسیه و اوکراین برای روسیه، اوکراین و اروپا موقعیتی باخت- باخت است. سیاست بینالملل باید طرز فکر جنگ سرد را که در آن امنیت یک کشور در اولویت است کنار بگذارد و در عوض چشمانداز ایجاد جامعهای با آیندهای مشترک را دنبال کند. برای حل مناقشه روسیه و اوکراین، کشورها باید روح هلسینکی ۱۹۷۵ را احیا کنند، تشخیص دهند که امنیت تجزیه ناپذیر است و یک چارچوب امنیتی منطقه ای جامع و یکپارچه ایجاد کنند.
درگیری روسیه و اوکراین به پایان نرسیده است. در دو سال گذشته، درگیری ها باعث تلفات غیرنظامیان زیادی در اوکراین شده. یک نظرسنجی توسط شورای روابط خارجی اروپا (ECFR) نشان داد که اکثر اروپاییها از اوکراین در جنگ حمایت میکنند اما تنها ۱۰ درصد از پاسخ دهندگان معتقدند که این کشور پیروز خواهد شد. و بیشتر اروپاییها پایان دادن به مناقشه را با “راه حل سازش” ضروری میدانند. اروپا بر سر دوراهی قرار دارد: چگونه میتواند با چالش های امنیتی شدید ناشی از فروپاشی (بالقوه) اوکراین و بازگشت دونالد ترامپ کنار بیاید؟ در کوتاهمدت، ارتقای خودمختاری دفاعی اولویت اصلی در دستور کار است. در دراز مدت، اروپا باید الگوی تفکر خود را تغییر دهد و به دنبال راهحل نهایی مناسب برای مناقشه باشد.
ترجمه: مهسا مژدهی
۳۱۲۳۱۱
منبع: خبر آنلاین