من خودم کرگدنم/ کرگدن‌ها علی‌رغم پز روشنفکری که در طول روز می‌گیرند شب‌ها پارتی می‌کنند/ بی رفیق نمی‌توان زیست

سپیده سعیدی: در نمایشگاه آثار نقاشی «کرگدن ها گاهی تنها سفر نمی‌کنند » سید علی میرفتاح مقابل هر اثر می توان دقایقی طولانی ایستاد و یک روایت خواند.
کرگدن ها گاهی تنها سفر نمی کنند عنوان نمایشگاه امسال شما یا بهتر بگوییم دومین نمایشگاه آثار نقاشی سید علی میرفتاح چه شد که تصمیم گرفتید کرگدن ها را به سفر ببرید آن هم با یارانی چون فیل ها و پرندگان ؟
کرگدن‌ها را من به سفر نبردم بلکه آنها در شعر وادبیات، بلکه در طبیعت ناگزیر به سفرند. حیوانات عموما گله‌ای سفر می‌کنند و گروه گروه از طرفی به طرف دیگر می‌کوچند. ملخ‌ها، پرنده‌ها، فیل‌ها و اغلب حیوانات به خاطر غذا و هوا و تغییرات فصلی به سفر می‌روند و برای بقا می‌کوشند. اما ظاهرا در چشم انسان‌ها سفر و زیست کرگدن متفاوت از دیگر موجودات بوده. چیزی که مثلا به چشم بودا آمده تنهایی این حیوان عظیم‌الحثه بوده. من البته می‌دانم که زیست واقعی کرگدن‌ها منطبق بر یافته بودا یا دیگر متفکران نیست. کرگدن‌ها هم آنچنان که ما گمان می‌کنیم تنها نیستند. حتی در مستندی دیدم که کرگدن‌ها شب‌ها جمع می‌شوند و از درکنار هم بودن لذت می‌برند. به تعبیر نریتور فیلم این موجودات هم علی‌رغم پز روشنفکری که در طول روز می‌گیرند شب‌ها پارتی می‌کنند و به عیش و عشرت پناه می‌برند. اما من که قرار نیست راز بقا را گزارش کنم. من فقط نقاشی می‌کشم و در این نقاشی‌ها، خواسته و ناخواسته مفاهیم سمبولیک نیز وارد می‌شود که از اتفاق نه تنها با آنها مشکلی ندارم بلکه از ورودشان استقبال می‌کنم. تصریح کنم که من از دید خودم سمبولیست نیستم، اما مشکلی هم ندارم، حتی استقبال می‌کنم که مخاطب به این نمادها بیندیشد.

شاید جوابم دارد طولانی می‌شود اما ناچارم توضیح بدهم که من فقط چیزی را می‌کشم که در طبیعت به چشم می‌آید. من کرگدن می‌کشم،‌پرنده می‌کشم، فیل می‌کشم و درخت… اینها قبل از اینکه بیان سمبولیک داشته باشند سوژه‌های واقعی طبیعتند. اما بالاخره ما از ادبیات و شعر و داستان که قطع ارتباط نکرده‌ایم. همینکه اسم کرگدن بیاید بلافاصله در ذهن من و مخاطب، جمله بودا و نمایشنامه اوژن یونسکو و ده‌ها عبارت شاعرانه ردیف می‌شود که تولید و فهم اثر هنری را به سمت خودش می‌برد. با این مقدمه شاید حرفم بهتر فهمیده شود. من در اینجا خواستم بگویم که تنهایی و فردیت به معنی بی‌کسی و بی‌رفیقی نیست. اتفاقا به قول سعدی ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را. کرگدن‌ها تنها هستند اما به پرنده‌ها نیاز دارند تا کنه‌ها را از روی پوستشان بردارد. به درخت‌ها هم نیاز دارند که گاهی پوستشان را با آنها تمیز کنند. ما به رفیقانمان نیاز داریم و هر چقدر هم تنها باشیم بی‌رفیق نمی‌توان زیست.

چرا برای همراهی کرگدن ها و یا بهتر بگوییم اینبار برای همراهی خودتان در نمایشگاه امسال فیل ها و پرندگان هم همراهی تان کردن ؟ چرا فیل چرا گنجشک ؟ گویی خبری از پوست کلفتی کرگدن نیست!
جلوتر گفتم که من نمی‌خواهم چیزی به طبیعت اضافه کنم. در عالم واقع کرگدن‌ها با شیرها و خرس‌ها دوستی ندارند. من اگر شیر و خرس و ماشین و فرودگاه و خیابان وارد نقاشی‌هایم کنم آن وقت وارد فضای سوررئال شده‌ام یا به فانتزی رو آورده‌ام. فانتزی بد نیست. سمبولیسم هم بد نیست اما من موقع نقاشی ترجیحم این است که همان چیزی را بکشم که می‌بینم. مثل پرنده‌ها که همه می‌دانند روی شانه کرگدن‌ها و فیل‌ها می‌نشینند. اما درباره فیل‌ها باید یک توضیح جداگانه بدهم. فیل و کرگدن در عالم واقع چندان میانه خوبی با هم ندارند. علی‌رغم بعضی شباهت‌ها باهم در ستیزند و گاهی جنگ خونباری بینشان اتفاق می‌افتد. اما لحظاتی هست که می‌توانند به صلح برسند. آن زمانی است که از هر دو طرف تهدیدی در میان نباشد. هم کرگدن و هم فیل از حیث اندازه و ضمختی ترسناکند. یک حرکت اضافی‌شان می‌تواند بیشه را به آشوب بکشد. مع‌الوصف درون کادر تابلوهای من خبری از ستیز نیست. خبری از عصبانیت نیست. وقتی دو هیولا با هم صلح کنند فضا برای بقیه موجودات بیشه نیز آرام می‌شود.
آیا می‌توان سید علی میرفتاح را نقاشی ناتورالیست و پیرو سبک ناتورالیسم دانست؟
شما آزادید مرا در هر تقسیم‌بندی که مناسب می‌بینید قرار دهید. اما از دید خودم، من شاید گاهی به ناتورالیسم نزدیک بشوم، بخصوص در بعضی از نقاشی‌های این نمایشگاه اما نه. ناتورالیسم اقتضائاتی دارد که من آنها را رعایت نمی‌کنم. میل شخصی‌ام هم این است که هرچه بیشتر به واقع‌گرایی نزدیک شوم.
در آثار شما همچنان می توان رد پای اتفاقا پررنگی از نویسنده بودن تان و روایتگری را حس کرد . در هر اثر قصه ای نهفته است و گاهی نام اثر مخاطب را به یک تصنیف قدیمی یا حتی یک اثر ادبی پرتاب می کند . بر باد رفته ، صد سال تنهایی در اینباره توضیح دهید . این حس من به عنوان مخاطب درست است ؟
بالاخره من نویسنده‌ام و سی سال بیشتر روزنامه‌نگاری کرده‌ام. جدا شدن من از ادبیات نه شدنی است و نه مطلوب. اتفاقا هرجا در نقاشی به مشکل بخورم این ادبیات است که دستم را می‌گیرد. روزنامه‌نگاری هم باعث شده همه چیز را رسانه ببینم،‌از جمله نقاشی را. به یک اعتبار همچنان کار رسانه می‌کنم و پیامی را منتقل می‌کنم.

این‌بار در آثارتان کمتر کرگدن با پوستی سخت، قوی و گاه تنها به چشم می خورد، کرگدن های سید علی میرفتاح، هادی، یاری رسان و حمایتگر شده‌اند انگار همزیستی مسالمت آمیز را تداعی کرده و تلنگر می زنند. آیا ذهنیت خالق آثار نیز همین بوده؟
خوشحالم که چنین برداشتی از نقاشی‌ها داشته‌اید. خوب نیست من نقاشی‌ام را توضیح بدهم اما از استنباط شما استقبال می‌کنم. در همین نمایشگاه استنباط‌های دیگری هم شاهد بودم. بعضی‌هاشان در مخیله من هم نمی‌گنجید. اما چه باک. قشنگی هنر همین است که مثل آینه عمل کند و هر کسی دنیای خودش را در آن ببیند. طبیعتا آینه ذهن و ضمیر من هم هستند
درباره هاشور یا خط های صاف بیشماری که روی بدن کرگدن ها کار کردید بگویید و خطوطی که همه کاری می کنند ، طرح شده اند ، سایه زده اند و هویت داده اند . این تکنیک و اصول چطور شکل گرفت چرا خط های مقطع؟
این هاشورها یا به تعبیر شما خطوط صاف بی‌تناسب با موضوع نیست. من دارم حیوانی را می‌کشم که هیچ‌گونه نرمی و انعطاف ندارد. همه چیز زبر و تیز است. منتها قصدم این بود که با همین خطوط و زیری و ضمختی، لطافت و زیبایی و آرامش را به مخاطب منتقل کنم. اصل کلیت اثر هنری است. شما برای اینکه یک ساختمان کروی بسازید لازم نیست آجرهایتان کروی باشد. می‌توانید از آجرهای مثلث و مربع و دایره و هرچه که دوست دارید استفاده کنید اما در فرجام کار به ساختمان کروی مورد نظر برسید. من هم خواستم با این خطوط به ظاهر خشک و تیز و صاف، کلیتی نرم و قابل انعطاف بسازم. البته اگر توانسته باشم.

آیا داستان کرگدن ها ادامه دارد ؟ گرچه در صفحه اینستاگرام تان در روزهای تلخ جنگ غزه آثار جدیدی را به اشتراک گذاشتید از کودکان غزه و …
مرام کرگدن ادامه دارد اما شکل ماجرا تغییر می‌کند. در همین کارهایی که برای غزه کردم پیداست که دیگر از کرگدن خبری نیست اما اگر خوب نگاه کنید از مرام کرگدنی چرا. این روح کلی همچنان با من است. به یک اعتبار بی‌آنکه بخواهم خودم را تحویل بگیرم، در این نمایشگاه بلکه در همه نقاشی‌هایم نقاش همان کرگدن است. من خودم کرگدنم.
۵۷۵۷

منبع: خبر آنلاین

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا