روماریوی ایران بودم ولی حالا اسم کوچکی از من مانده است!

سپهر ستاری: روزگاری یکی از ستاره‌های فوتبال ایران بود و به او لقب روماریو را داده بودند. ستاره‌ای که یکی از محبوب‌ترین بازیکنان استقلال بود و حتی مدتی در پرسپولیس هم بازی کرد. صحبت از علی اکبریان است؛ مهاجم دهه ۷۰ استقلال و پرسپولیس که پس از خداحافظی از فوتبال درگیر ماجراهای تلخی شد و سر از زندان درآورد. او که زمانی یکی از بهترین‌های فوتبال ایران بود به دلیل یک مصدومیت شدید فوتبال را کنار گذاشت و همین موضوع آغازی بر اتفاقات تلخ زندگی‌اش بود.

اکبریان پس از ۱۴ سال زندگی پشت میله‌های زندان، حالا می‌خواهد دوباره به فوتبال برگردد و از نو آغاز کند. او که این روزها در مرخصی به سر می‌برد و موقتا از زندان خارج شده، در کافه خبر خبرآنلاین حضور یافت و از سختی‌های ۱۴ سال زندان صحبت کرد. خودش می‌گوید در این سال‌ها مسابقات فوتبال را تماشا کرده و انگیزه زیادی برای بازگشت به ورزش دارد. صحبت‌های روماریوی فوتبال ایران در گفتگو با خبرآنلاین در ادامه آمده است:

چند وقتی است که از زندان بیرون آمده‌اید. الآن در چه شرایطی هستید؟

در حال حاضر ۲ ماهی است که از زندان بیرون آمده‌ام و در مرخصی هستم. بیشتر با دوستان فوتبالی روزها را می‌گذارنیم تا ببینیم چه پیش می‌آید.

۱۴ سال را در زندان سپری کردید. کمی درباره این مدتی که در زندان بودید بگویید.

شرایط زندان زیاد تعریفی ندارد و واقعا برای دشمنم هم نمی‌خواهم که گرفتار زندان شود. من یک اشتباهی کردم و ۱۴ سال تاوان آن را دادم. وضعیت زندگی آنجا واقعا دشوار است ولی آنجا ورزش می‌کردم و فوتبال بازی می‌کردیم. مسئولان زندان و رئیس و معاون‌ها هم چون من فوتبالیست بودم هوای ما را داشتند. به هر حال به سختی گذشت و گذراندیم.

شرایطی بود که مسابقات فوتبال را پیگیری کنید؟

بله چون من عاشق مربیگری هستم تمام فوتبال‌ها را تماشا می‌کردم. چون هدفی داشتم که از این فوتبال‌ها درس بگیرم و اگر در آینده قسمت شد و بیرون آمدم بتوانم این‌ها را منتقل کنم. در این سال‌ها از طریق تلویزیون و روزنامه‌ها خیلی چیزها یاد گرفتم و امیدورام به دردم بخورد.

دوست دارید وارد عرصه مربیگری شوید؟

بله صد درصد. من علاقه زیادی به مربیگری دارم و امیدوارم تیم بگیرم و دوستان قول‌هایی دادند که از رده پایه بتوانم شروع کنم.

در این سال‌ها بین دوستان قدیمی فوتبالی کسی بود که پیگیر کارها باشد؟

بله پیگیر حال و احوالم بودند و از خودم و خانواده‌ام حمایت کردند. انقدر زیاد هستند نمی‌شود اسم برد و واقعا دست به خیر هستند. از همه آن‌ها ممنونم و دوستان خوبی از قدیم برای من ماندند که الان با کمک آن‌ها می‌توانم بیرون باشم. در خروجم از زندان هم چندتا از دوستان دادگستری و کسانی که در راس زندان هستند کمک کردند که من بیرون بیایم و به قول‌شان عمل کردند. از دادگستری، دادگاه انقلاب و شعبه ۷ آقایان شجاعی و مهدوی ممنون هستم. اگر این‌ها نبودند من نمی‌توانستم به این زودی بیرون بیایم.

در آن زمان که دستگیر شدید اخبار نگران‌کننده‌ای درباره به گوش می‌رسید. درباره حجمی که همراهتان بوده و حکمی که صادر می‌شود. خیلی‌ها در آن زمان پیگیر شدند و حتی علی پروین هم در زندان به ملاقاتت آمد. وقتی هم بیرون آمد جمله‌ای گفت که خیال همه راحت شد.

بله بله. روزنامه‌ها فکر کنم فریب خوردند. از خودم مدتی خبری نبود ولی کل مواد من ۴۰ گرم اندازه یک کف دست بود. بالاتر از این نبود که می‌گفتند چند تن مواد گرفتند! مواد هم برای من نبود و برای کس دیگری بود و در آن شرایط گردن من افتاد. بعد هم علی آقا آمدند صحبت کردند و به خیر گذشت.

خودت این اخبار را می‌شنیدید؟ فکر کردید که ممکن است به یک پایان خیلی تلخ منجر شود؟

نه من اخبار را نمی‌شنیدم ولی در زندان می‌گفتند که بالای ۴۰ گرم اعدام دارد. البته باید مکرر رخ داده باشد تا این حکم را بزنند. برای من کلا یک بار بود و تمام شد.

روماریوی ایران بودم ولی حالا اسم کوچکی از من مانده است!

الآن سال‌های زیادی را در زندان بودید. فکر می‌کنید چه زمانی این کلا تمام می‌شود؟ اگر برگردید و خارج شوید فکر می‌کنید چه اتفاقی را رقم می‌زنید؟

من فقط از طرف خودم می‌توانم بگویم که شاید یک روزی روماریو ایران بودم ولی بعد از ۱۴ سال یک اسم کوچکی به نام علی اکبریان از من مانده است. من خانه پدری و مادری‌ام نمانده و یک شب خانه برادرم هستم، یک شب خانه خواهرم. هدفم این است یک بار دیگر از زمین بلند شوم. به کمک دوستان و کسانی که لطف دارند. به من کمک می‌کنند که از جایم بلند شوم. همه این‌ها درست می‌شود، به شرطی که خودم بخواهم. ۱۴ سال تاوان آن اتفاقات را دادم و یک مقدار دیگر هم مانده که به امید خدا تمام می‌شود. منتظر هستم تا ببینم در مربیگری می‌توانم تیم بگیرم و کاری کنم یا نه. کسانی هستند که می‌توانند کمک کنند. این همه فوتبالیست داریم ولی یکی از آن‌ها علی اکبریان می‌شود که اشتباه می‌کند و به زندان می‌رود و همه چیزش را از دست می‌دهد ولی آیا همینجا باید تمام شود یا به او کمک کنیم؟ من خیلی دوست دارم به من کمک کنند.

این سال‌ها که داخل بودی فوتبال بازی می‌کردی؟ اصلا تو را می‌شناختند؟

بله. بعد از ۱۴ سال غیرممکن است نشناسند. از نفر جدید تا قدیمی می‌شناختند. ۱۴ سال انجا زندگی کردم و از رییس زندان، تا معاونین و نگهبان‌ها چون فوتبالی بودند با احترام رفتار می‌کردند. من همه جوره مدیون آن‌ها هستم و کاری کردند راحت‌تر از زندانی‌های دیگر زندگی کنم.

در صحبت‌هایتان از علاقه به مربیگری و ورود به این عرصه گفتید. الآن چقدر دیگر باید در زندان باشید تا بعد مسیر جدیدتان را آغاز کنید؟

می‌خواهم حرف دلم را بزنم. من در این ۱۴ سال خیلی مشکلات کشیدم. زندگی و مادر و زن و بچه‌ام را از دست دادم و هیچی برایم نمانده است. فقط تنها چیزی که مانده این است که بتوانم مربیگری کنم. یک مقدار از حبسم مانده و از خدا می‌خواهم قوه قضاییه کاری کند تا بعد ۱۴ سال بتوانم راحت برای خودم زندگی کنم و کاری برای جوان‌ها کنم. نمی‌خواهم زندگی‌ام بیهوده بگذرد و می‌خواهم یک فرصت دیگر به من داده شود تا در مربیگری به هدفم برسم. چشمداشتی هم ندارم و می‌خواهم خدمتی به نوجوانان و جوانان محله خودم کنم. از تمام کشانی که کمک کردند بیرون بیایم تشکر می‌کنم. خیلی‌ها کمک کردند و فکر نمی‌کردم به این زودی بتوانم از زندان خارج شوم. برادرم از انگلیس به خاطر من آمد تا سند بگذارد و من را ببیند. باید قدردان محبت‌های او و دوستانم باشم و امیدوار هستند که کاری کنم تا حداقل سربلند شوم.

الآن چه مدت است که پاک هستی؟

با خودم عهد بستم که هر وقت خبر رسید که بیرون بروم دیگر کنار بگذارم. الآن حدود ۶-۷ ماه است که پاک هستم. به جلسات می‌روم و در کنار بچه‌ها هستم و از آن‌ها دور نباشم.

چون هدفت مربیگری است و این خیلی اهمیت دارد که این اراده را داشته باشی که کنار بگذاری.

من اگر ناپاک بودم اصلا بیرون نمی‌خواستم بیرون بیایم. از خدا هم خواستم که پاک بیرون بیایم چون غیر از این فایده‌ای ندارد. باید پاک باشم که بتوانم چیزی به کسی یاد بدهم یا طرف فرزندش را تحویل من بدهد. ۱۴ سال فکر مردم درباره من منفی شد و باید درستش کنم. من هم کارهایم را می‌کنم و به کمک دوستان می‌خواهم این اتفاق خوب رخ دهد.

اولین بار کی این اتفاق افتاد؟ در استقلال و پرسپولیس بازی میکردی یه ستاره بودی، بعد فوتبال این اتفاق افتاد؟

دقیقا بعد فوتبال بود، من بعد از اینکه در پرسپولیس مصدوم شدم و خانه نشین شدم، آن زمان بلوار فردوس بودم، خانه پدری من نعمت آباد بود، وقتی دوباره به محل قدیمی برگشتم و رفقای قدیمیم رو دیدم متاسفانه باز رفاقت ما شروع شد و آن روزی که از فوتبال دور شدم، روزهای کثافت من شروع شد، می خوام از اینجا به همه کسانی که این مصاحبه را می خوانند مخصوصا جوانان و نوجوانان، خواهش می‌کنم زندگی من را نگاه کنند و درس عبرتی برای آنها باشد. در انتخاب دوست دقت کنند و هر دوستی پیدا می‌کنند دوستان فوتبالی و مدرسه ای باشد. دوستان خیابانی دوستانی نیستند که بتواند به آنها کمک کند، من از روزی که بیرون آمدم هیچ دوستی ندارم و نمی‌خواهم داشته باشم. یا فوت کردند یا زندان هستند و یا نمی‌دانم کجا هستند. خوشبختانه حالا دوستان فوتبالی دارم که با آنها هستم و می‌روم و می ‌آیم و به من کمک می‌کنند که از زمین بلند بشوم.

شما و کامیار و کوروش بازیکنانی بودید که خوش تیپ هم بودید و یه جورایی روی جلد مجلات هم نمی‌شد بیایید انگار بد آموزی داشتید.

بله آن زمان هم من پشت مو داشتم و نمی‌دانم فدراسیون بود کجا بود یه جورایی به مربی می‌رساندند که این بازیکن را با این ظاهر نگذارید به زمین برود اما حالا بهتر شده اما زمان ما خیلی سخت بود. پول که نمی‌دادند هیچ گیر هم زیاد می‌دادند آن زمان بیشتر دلی بازی می‌کردند، مثلا طرف رایگان برای استقلال بازی می‌کرد. حالا می خواهند بیایند همه کار می‌کنند و ۴۰ میلیارد هم می‌گیرند.

روماریوی ایران بودم ولی حالا اسم کوچکی از من مانده است!

عمو نصی شما را به استقلال آورد؟

نه من با تیم سوکوموروخوف به استقلال آمدم. از دسته سه آمدند و من و علی منصوریان و قلعه نویی تیم را به دسته بالا آوردیم و آقای گل شدم.

بعد به استقلال آمدی در دربی هم گل زدی.

بله متاسفانه گل من رد شد و گفتند هند صادق ورمزیار شد، با اینکه صادق اصلا تکنیکش این بود با سینه توپ را جلو می‌انداخت. فیلمش هم هست اگه ببینید با سینه بود و ما داشتیم بازی ۲-۰ باخته رو ۳-۲ می‌بردیم که بعد قبول نکرد و دعوا بین محرومی و قلعه نویی پیش آمد و بازی به هم ریخت. باز هم ۳-۰ به استقلال شد و ساعت ۴ صبح از استادیوم بیرون آمدیم.

بین بازداشتی ها که نبودی؟

نه من نبودم. من بچه بودم و ۲۳ سالم بود.

روز عجیبی بود نه؟

خیلی خیلی، ۲-۰ باخته بودیم و حمله می‌کردند و شانس آوردیم رضا شاهرودی اخراج شد و بعدش هم خدا رو شکر بازی به نفع ما شد. بعد از آن زرینچه رفت دفاع راست و سانترهای ما شروع شد و یک پنالتی گرفتیم و دقیقه ۹۰ کرنر شد و سانتر کرد و من روی نقطه پنالتی بودم و آمدم توپ وارد دروازه شد و به نام ادموند اختر هم زدند و بعد هم که دعوا شد و گفتند این بازیکن ۲۰ دقیقه آمد و همه چیز رو به هم ریخت و از بچگی همه مصیبت ها روی سر من بود.

دربی بعد هم که سال ۷۳ رفتید بندر عباس و گفته بودند فقط به هم پاس بدید؟

نه این رو نگفته بودند، ما آمدیم و از شنبه تا چهارشنبه تمرین کردیم و بعد ما را به فرودگاه بردند و دیدیم همه پرسپولیسی ها هم آنجا هستند، ما را جمع کردند و گفتند کسی حق حرف زدن با کسی را ندارد و رفتیم سوار هواپیما شدیم و ما را بردند بندرعباس در زندان نگه داشتند و فرداش هم بازی کردیم و صفر صفر شد و بعدش هم برگشتیم تهران.

زمین نظامی بود ولی زندان نبود.

باور کن در زندان بازی کردیم قشنگ با ژ۳ بالای سر ما بودند خود زندان بندر عباس بود. گفته بودند حواستان را جمع کنید هر کس صحبت کند با تیر می‌زنیمش (با خنده) ولی خیلی خوش گذشت مثل بازی در زمین خاکی بود رفتیم یه صفر – صفر درآوردیم و برگشتیم.

فصل بعدش ولی گل زدی.

بله چه بازی هم بود، آنها هم ما را زیاد بردند و به هر حال ما هم ناجوانمردانه زیاد باختیم.

حالا استقلالی هستی یا پرسپولیسی؟

من جفتش را هستم اما ته دلم آبی بود، ۶ ۷ سال برایشان بازی کردم و از بچگی استقلالی بودم اما پرسپولیس هم دوست دارم. من پرسپولیسی علی پروینی هستم، چون علی آقا خیلی به من لطف کرده، استقلالم که همه چیزم بود و هوادارش بودم.

با آمدن ناصرخان جدا شدی؟

نه زمان ناصر خان هم بودم همه چیز خوب بود اما آن بازی ۳-۰ که باختیم همه چیز و زندگی من را خراب کرد، ناصر خان فکر کرد ما کم گذاشتیم، اما اینطور نبود آنها قوی تر بودند و باید هم ما را می بردند.

روماریوی ایران بودم ولی حالا اسم کوچکی از من مانده است!

آن بازی سریع ۱۰ نفره شدید؟

۱۰ نفره نشدیم بازی خداحافظی فرشاد پیوس بود، تیم آنها خیلی خوب بود اما نه ۳-۰ مثلا ۱-۰ اما گل اول را که خوردیم ناصر خان ۵ تا فوروارد وارد زمین کرد و ارنج ما به هم ریخت و دفاع چپ و راست نداشتیم و میناوند خدا بیامرز و شاهرودی از چپ و راست حمله می‌کردند آخرش هم که بهنام طاهر زاده دید هر کی به هرکیه یک شوت زد و رفت تو گل من هنوز هم نمی‌دانم این توپ چطور گل شد. تقصیر بهزاد غلامپور نبود زمین ها آن زمان واقعا بد بود و توپ رفت تو گل.

استقلال هم پیر بود آن سال.

آقا همه جوره حق رو به حق دار باید داد پرسپولیس آن بازی واقعا سر تر بود، حقش بود باید می برد بازی خداحافظی فرشاد هم بود، باید یک بردی در آن باشد.

چی شد که رفتی پرسپولیس؟

یه روز اتفاقی که با رضا شاهرودی پس از برگشتش از چین سر تمرین پرسپولیس رفتیم و داشتم دور زمین می‌دویدم علی آقا دید یک بازیکن کم است به رضا گفت به اکبریان بگو به زمین بیاید. من هم گذاشت فوروارد و دو گل به عابدزاده زدیم و فردایش هم گفت بیا که من رفتم و باز هم دو سه تا گل زدم و هفته بعدش گفت قرارداد ببندیم. به همین سادگی.

با رضا رفیق بودید خیلی؟

با او داداش بودم. علی منصوریان هم بود، که دیگر از او خبری ندارم. به هر حال آنها زندگیشان جور دیگه است و زندگی ما جور دیگر شد. فاصله بین ما افتاد، ما به یادشان هستیم نمی‌دانم آنها ما را به یاد می‌آوردند یا خیر. خیلی وقت است از آنها خبری ندارم.

زندان هم بودی سراغت را نگرفتند؟

با منصوریان قبل از اینکه به استقلال برود و نفت بود صحبت می‌کردیم اما وقتی رفت استقلال دیگر جواب تلفن ما را نداد. از همان جا بود که گفتم فاصله ما خیلی زیاد شد.

پس بعد آن دربی از چشم ناصرخان افتادی!

به ناصرخان گفتم شما ۳ تا هافبک بیرون داشتی خب من را هافبک راست نمی‌گذاشتی. من که هافبک نیستم و ول کردم رفتم فوروارد بازی کردم. خب یک هافبک راست می‌گذاشتی و من را تعویض می‌کردی. من هم دوست داشتم گل بزنم و رفتم جلو که مهرداد میناوند و رضا شاهروی آن سمت راحت جلو می‌رفتند و گل خوردیم.

و مقصر باخت شدی.

بله من و ادموند اختر مقصر شدیم. در رختکن ناصرخان خیلی رک گفت مقصر باخت علی اکبریان و ادموند اختر بودند و به ما گفت از فردا دیگر به تمرین نیایید. خیلی دوستانه و صمیمانه هم ما را بفل کرد. من نرفتم ولی ادموند چند سری دسته‌گل گرفت و رفت که او را برگداند.

این دربی اوضاع تیم‌ها چطور است؟

الآن جفت تیم‌ها خیلی خوب هستند و می‌توانند بازی خوبی کنند. فکر کنم از بازی‌های قبلی بهتر شود. هر تیمی از موقعیت‌ها خوب استفاده کند برنده است. البته اگر بخواهند زیر توپ بزنند فوتبالی نمی‌شود. فوتبال را روی زمین بازی می‌کنند نه آسمان. فوتبال‌های خارجی را ببینید. ۲ بار زیر توپ می‌زنند؟ در فوتبال ما توپ کلا روی هواست. چندتا پاس به هم نمی‌دهیم که کسی لذت ببرد. بازی دربی خیلی بزرگ است و بازیکن باید اینجا خودش را نشان دهد.

خیلی‌ها می‌گویند زمان قدیم دربی جذاب‌تر بود. چرا دیگر آن جذابیت را ندارد؟

آن موقع پول نبود و برای دل بازی می‌کردیم. سر و پا و چشممان را جلوی توپ می‌گذاشتیم. الآن بازیکن تکل نمی‌زند که مصدوم نشود و ۳۰ میلیارد درآمد را از دست ندهد. فوتبال ایران رو به عقب می‌رود و ضعیف می‌شود. بازیکن خودش را کنار می‌کشد که آسیب نبیند. فوتبال ما خیلی ایراد دارد. بزرگ‌ترین ایراد این است که تعداد پاس‌ها به ۵ نمی‌رسد. مربی باید این‌ها را یاد بدهد و بگوید دفاع زیر توپ نزند و او را جریمه کند. یا دفاع چرا خطای الکی می‌کند. ما یک دفاع داشتیم محمد خاکپور؛ بلند می‌شد از روی سر مهاجم استپ می‌کرد و پاس گل می‌داد.

الآن پرسپولیس چند بازیکن دربی‌باز دارد که گل هم زده‌اند. در استقلال چنین کسانی هستند؟

شاید در این بازی اتفاق بیفتد. البته نفراتی دارند. مهرداد محمدی اگر کمی دقت کند موقعیت خوب ایجاد می‌شود و حرکاتش خوب است. بازیکن فرصت‌طلبی است و توانایی گلزنی دارد.

در پرسپولیس چی؟

ترابی می‌تواند گره را باز کند.

شانس یحیی را بیشتر می‌دانی؟

نه. هر تیمی از موقعیت‌ها بهتر استفاده کند و وسط زمین را بگیرد برنده است. البته من نمی‌دانم چرا مربیان مدام اصرار به زیر توپ زدن دارند.

بین مهاجم‌های الآن سبک بازی چه کسی را دوست دارید؟

بازی ارسلان مطهری را دوست دارم. به شرطی که روزش باشد. از او خوب استفاده نمی‌شود. بازیکن باهوش و گلزنی است و هر وقت آمده خوب بازی کرده است. مربی باید بداند از او چه بخواهد. هر وقت از او خوب استفاده شده گل زده و نتیجه را عوض کرده.

فوتبال‌ها را در زندان می‌دیدید؟

بله همه را نگاه می‌کردم چون دوست دارم مربیگری کنم. متاسفانه فوتبال ایران انقدر دردسر دارد که نمی‌شود نگاه کرد. تمام آن ایراد دارد.

در این سال‌ها با امیر قلعه‌نویی ارتباط داشتی؟

بله در این سال‌ها هر وقت احتیاج و کاری داشتم کوتاهی نکرده. از او ممنونم و تشکر می‌کنم. ما بچه‌محل بودیم و همیشه پشتم بود. جواد زرینچه هم بچه‌محل نزدیک من است و ۵ سال کرایه خانه‌ام را داد. خیلی از رفقای خوبم بودند که جواب تلفنم را ندادند که حالم را بپرسند. امیر قلعه‌نویی ولی هیچوقت دستم را رد نکرد و در هر شرایطی کمک کرد. امیر و جواد دل بزرگی دارند که موفق هستند.

در جام ملت‌ها با قلعه‌نویی قهرمان می‌شویم؟

من فکر می‌کنم با مدیریت و برشی که دارد و رفاقتی که در تیم ایجاد می‌کند، به نتیجه دلخواه می‌رسد.

از بازیکنان تیم ملی کدام را دوست داری؟

یک زمانی ۱۱ ستاره در تیم و ۵-۶ تا روی نیمکت داشتیم. الآن فقط سردار و طارمی را داریم. چرا نباید چند ستاره دیگر داشته باشیم؟ چرا نباید امثال دایی و مهدوی‌کیا و عابدزاده و کریم باقری را داشته باشیم؟ در هر تیم ۱۱ ستاره وارد زمین می‌شد. الآن تیم ملی ۴ ستاره دارد؟ البته آرزوی قلبی ما در هر شرایطی برد ایران است ولی ای کاش اوضاع تیم ملی و فوتبال بهتر شود و درست شود.

روماریوی ایران بودم ولی حالا اسم کوچکی از من مانده است!

در زندان به جز تو افراد معروف دیگری هستند؟ ورزشکار و هنرمند و پزشک و …

پزشک و دکتر و مهندس داشتیم ولی ورزشکار و بازیگر نه.

حمید صفت زندان شما نبود؟

نه او ندامتگاه بود و او را ندیدم. به هر حال کسی که اشتباه کند جایش آنجاست. امیدوارم کسی اشتباه نکند و این ماجرا درس عبرت شود. ۱۴ سال بدبختی و آوارگی کشیدم. ۱۴ سال سخت داشتم و بی‌پدری، بی‌مادری، بی‌پولی، بی‌خانمانی و … کشیدم و خدا نصیب هیچکس نکند. امیدوارم درس عبرت شود و کسی سراغ خلاف و رفیق ناباب نرود. ورزشکار تحصیل‌کرده بهتر از ورزشکار معمولی است.

آن زمان فکر می‌کردی اینطوری شود؟

من درباره همه فکر می‌کردم به جز خودم. اینکه پیر شوم و سنم بالا برود و این اتفاقات رخ دهد را فکر نمی‌کردم. فکر می‌کردم همیشه جوان هستم و دیگر از من بالاتر نیست و همیشه ستاره هستم. بعد دیدم هیچی از من نماند. اگر باشم باید بعد از این به دست بیاورم.

بیشتر بخوانید:

۲۵۸ ۲۵۸

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا