چرا چین جای خالی آمریکا در افغانستان را پر نمی‌کند

رسانه چاپ هنگ‌کنگ نوشت خروح نیروهای آمریکا از افغانستان در تابستان ۲۰۲۱ هنوز به عنوان نقطه سیاهی در ریاست جمهوری جو بایدن دیده می‌شود و تبعات استراتژیک پایان بی‌نظم حضور نظامی آمریکا تا سالیان سال احساس خواهد شد.
روزنامه “ساوت چاینا مورنینگ‌پست” در گزارشی به دلیل مسلط نشدن چین بر افغانستان با گذشت دو سال از خروج آمریکا از این کشور پرداخت و نوشت: “با گذشت دو سال، افغان‌ها هنوز در یکی از بدترین بحران‌های انسانی جهان رنج می‌برند و بیشتر کمک‌های بین‌المللی از جمله از سوی آمریکا با روی کار آمدن طالبان قطع شده است.
اما هیچ قدرت بزرگی، حتی چین در همسایگی این کشور حاضر به پر کردن خلا قدرت ناشی از پایان حضور واشنگتن در افغانستان نیست، حضوری که با واقعه ۱۱ سپتامبر آغاز شد و به استقرار ۲۰ ساله نظامیان آمریکا در افغانستان منجر شد.
روزنامه چاپ هنگ‌کنگ، ناامنی غذایی شدید، شرایط امنیتی وخیم و سیاست‌های ضد زن طالبان نشان می‌دهند که تبعات استراتژیک پایان بی‌نظم حضور نظامی آمریکا تا سالیان سال احساس خواهد شد.
بر خلاف اینکه جو بایدن، رئیس‌جمهوری آمریکا به شکلی گسترده به دلیل خروج ناتو و آمریکا از افغانستان مورد انتقاد قرار دارد، اما او از پایان «طولانی‌ترین جنگ تاریخ آمریکا» دفاع کرده و آن را «یک پیروزی خارق‌العاده» می‌داند. او مدعی است که خروج از افغانستان به آمریکا فرصت می‌دهد تا بر رقابت استراتژیک با چین تمرکز کند.

بایدن در ۳۱ اوت ۲۰۲۱ در بیانیه‌ای به مناسبت پایان عملیات تخلیه نیروهای آمریکا از افغانستان گفت: هیچ چیز به اندازه درگیری ما به مدت یک دهه دیگر در افغانستان، نمی‌تواند روسیه و چین را خوشحال کند.
چین هم خوشحالی خود از وضعیت خروج آمریکا از افغانستان را پنهان نکرده و آن را نمونه شکست هژمونی ایالات متحده دانسته است. پکن در روز پنجشنبه به مناسبت دومین سالگرد سلطه طالبان بر افغانستان بار دیگر این عقاید را مطرح کرد.
وانگ ونبین، سخنگوی وزارت خارجه چین گفت که واشنگتن هنوز باید «درس‌های عمیقی» از ماجرای افغانستان بگیرد.
او گفت: این رویداد درس‌های عمیقی بر جای گذاشت که تا همین امروز ارزش آن را دارند که عمیقاً به آن‌ها اندیشید.
او ادامه داد: آنچه در افغانستان روی داد، شکست نظامی، سیاسی و عملیات ضد تروریستی آمریکا بود و بار دیگر ثابت کرد که مداخله نظامی، نفوذ سیاسی و «تحول دموکراتیک» از بیرون کار نخواهد کرد و تنها به بحران و تنش منجر می‌شود.
وانگ ونبین در کنایه‌ای آشکار به دولت بایدن گفت: در دو سال گذشته یک کشور خاص کمک‌ها را قطع کرده، دارایی‌های افغانستان را مسدود کرده و تحریم‌هایی علیه کابل وضع کرده است. با این کار، رنج مردم افغانستان تشدید شده است.
واشنگتن با این نحوه روایت ماجرا موافق نیست. یک گزارش پنتاگون در سال گذشته میلادی پکن را به تلاش برای «تحلیل دادن نفوذ آمریکا و شرکایش» در افغانستان از طریق برجسته کردن خروج آمریکا از این کشور به عنوان «اثبات اینکه آمریکا یک شریک غیرقابل اعتماد و قدرتی رو به زوال است» متهم کرد.
با این حال، وزارت خارجه آمریکا در ماه گذشته میلادی یک گزارش منتشر کرد که انتقاد شدیدی از نحوه اجرای عملیات تخلیه نیروها مطرح کرد و گفت که تصمیمات بایدن و دونالد ترامپ، رئیس‌جموری سابق آمریکا «عواقب شدیدی برای اثربخشی و امنیت» دولت سابق افغانستان داشت که تحت حمایت واشنگتن بود.
دولت بایدن این انتقادات را پس زده و اصرار دارد که درس‌هایی از این رویداد گرفته که بعدها در جنگ روسیه و اوکراین آن‌ها را به کار گرفته است.

جنیفر مورتازاشویلی، محقق برنامه آسیا در بنیاد کارنگی برای صلح بین‌المللی گفت که ایالات متحده از یک «ضربه بسیار جدی» به اعتبار خود در منطقه رنج برد و هنوز خیلی زود است که بگوییم درس‌های خروج از افغانستان گرفته شد و تمام شد.
مورتازاشویلی گفت: ایالات متحده هنوز وقتش را نداشته که از ماجرای افغانستان درس بگیرد. این به این دلیل است که همان دولتی که بر این خروج پرهرج و مرج نظارت داشت، امروز هنوز در قدرت است.
سوراب گوپتا، متخصص ارشد سیاسی در موسسه مطالعات چین-آمریکا در واشنگتن گفت که خروج پر هرج و مرج آمریکا از افغانستان نقطه سیاهی بر سابقه ریاست‌جمهوری بایدن است.
گوپتا گفت: تصاویر تکان‌دهنده افغان‌هایی که سعی داشتند با هواپیمای آمریکا از فرودگاه کابل خارج شوند در حافظه جمعی باقی خواهد ماند، مثل تصاویر تخلیه سقف سفارت آمریکا در هوشی‌مین یا سایگون با بالگرد در ۱۹۷۵.
اما این تحلیلگر با تاثیر ماندگار این واقعه بر اعتبار و موضع جهانی آمریکا موافق نبود.
گوپتا گفت: همانطور که سایگون در ۱۹۷۵ پیامدهای بلندمدت کمی بر اعتبار قدرت بازدارندگی آمریکا و تعهدش به آسیا-پاسیفیک داشت، ماجرای کابل هم تبعات کمتری ورای جنوب شرقی آسیا خواهد داشت.
وانگ دوانیونگ، محقق دانشگاه مطالعات بین‌المللی شانگهای که در منافع خارجی چین تخصص دارد گفت که پایان استقرار آمریکا در افغانستان نمایانگر تلاشی شکست‌خورده برای ترویج مدرنیزاسیون و تغییرات سیاسی است.
او گفت: تاریخ ۳۰۰ سال گذشته افغانستان شاهد تلاش‌های بسیاری برای مدرن‌سازی توسط نیروهای مختلف داخلی و خارجی است که همگی شکست خورده‌اند. این نشان‌دهنده شکست آمریکا و دیگر نیروهای خارجی هم هست، اما بیشتر نشانگر شکست افغانستان و مردمش است.
وانگ که از ۲۰۲۱ تا کنون پنج سفر طولانی به افغانستان داشته، گفت که با این حال، این می‌تواند یک اشتباه باشد که نفوذ جاری آمریکا را نادیده بگیریم.
او گفت که ایالات متحده هنوز بزرگ‌ترین ارائه دهنده کمک به افغانستان است و حضور قدرتمندی در زمین دارد و برخلاف موضع ضد آمریکایی طالبان، این دولت در توازن روابط خود با آمریکا و چین احتیاط زیادی به خرج داده است.
او ادامه داد: طالبان در ابتدا سعی کرد حمایت چین و روسیه را به دست آورده و انزوای دیپلماتیک خود را بشکند اما پس از آنکه دید قرار نیست در جامعه جهانی به رسمیت شناخته شود، روابطش با چین سرد شد و در اقدامی که نشان از انعطاف دیپلماتیک داشت، به آمریکا روی آورد.
وانگ گفت که بحران انسانی که افغانستان با آن مواجه است، اساساً یک بحران اقتصادی است. این بیشتر در نتیجه یک دوره طولانی فقدان توسعه، نگرش قهقرایی طالبان به حقوق زنان، اتکای بیش از حد آن‌ها به کمک‌های خارجی و ناتوانی در تهیه طرح بازسازی اقتصادی به وجود آمده است.

صدیق امینی، مدیر برنامه در بنیاد تحقیقات ناظر آمریکا که بر روابط خارجی نظارت دارد، هرج و مرج خروج آمریکا و بازگشت طالبان به قدرت را شکست جمعی واشنگتن و دیگر قدرت‌ها توصیف کرد.
امینی گفت: این مشخصاً تقصیر آمریکا و خود افغان‌ها هم هست، اما بیشتر به گردن کشورهای قدرتمند منطقه مانند چین، روسیه، ایران، پاکستان و دیگر کشورهایی است که باید بیش از این‌ها اهمیت می‌دادند و پس از خروج آمریکا از افغان‌ها حمایت می‌کردند.
او گفت: در نتیجه این شکست جمعی، تبعات کوتاه‌مدت و تهدیداتی که امروز از افغانستان ساطع می‌شود یا در آینده مطرح خواهد شد، برای کشورهای منطقه مضر است.
امینی که پیش‌تر دستیار سیاسی سفارت آمریکا در کابل بود، به برنامه‌ریزی و هماهنگی خروج آمریکا از افغانستان کمک کرد. او نسبت به وضعیت سیاسی، اقتصادی و امنیتی شکننده افغانستان ابراز نگرانی کرد.
امینی گفت که پس از روی کار آمدن طالبان در افغانستان قدرت‌های خارجی از جمله آمریکا، چین، پاکستان، ایران، روسیه و هند نفوذ ناچیزی در این کشور داشتند و همین نفوذ کم هم «ماهیت تاکتیکی، کوتاه‌مدت و گذاری» داشت.
به گفته امینی، این کمکی به افغانستان نمی‌کند.
امینی به شکلی ویژه نسبت به روابط چین با طالبان و رویکرد محتاط پکن پس از پایان جنگ افغانستان انتقاد کرد که تمرکز اصلی آن بر مبارزه با گروه‌های افراطی و تضمین ثبات در مرزهای غربی‌اش است.
به گفته او، پیشنهادها دیپلماتیک به طالبان به نفوذ ختم نمی‌شود؛ بلکه این به نفرت از چین منجر می‌شود. او گفت: همین حالا هم مردم افغانستان چین را کشوری می‌بینند که با طالبان تعامل دارد، اما هیچ چشم‌اندازی برای رسیدگی به افغان‌ها در درازمدت ندارد.
چین دولت طالبان را به رسمیت نمی‌شناسد، اما یکی از نخستین کشورهایی است که به قدرت رسیدن آن‌ها را تبریک گفته میزبان کاردار آن‌ها در چین است.
وانگ یی، وزیر خارجه چین نخستین وزیر خارجه‌ای بود که در کابل با طالبان دیدار کرد.
در مقابل، پکن در نخستین دوره حکومت طالبان در ۱۹۹۶ محتاط‌تر بود و تمامی مرزهای ۹۲ کیلومتری خود را بست.
امینی استدلال کرد که با توجه به تردیدها درباره تمایل و توانایی طالبان برای پیشگیری از گسترش تروریسم به کشورهای همسایه، پکن باید به سراغ آمریکا، کشورهای منطقه و افغان‌هایی برود که عضو طالبان نیستند.
دیگر ناظران نسبت به نقش چین آن‌قدرها خوش‌بین نیستند.
اندرو اسمال، عضو ارشد برنامه هند-پاسیفیک صندوق مارشال آلمان، گفت چین همواره افغانستانِ بعد از خروج آمریکا را بیشتر یک دام می‌دید تا فرصت.
او گفت: دولت چین احتیاط زیادی به خرج داده تا در این دام نیفتد.
او گفت: خطر این است که تعامل عمیق‌تر در دوران آرامی آسان به نظر می‌رسد؛ اما وقتی ورق برمی‌گردد و نفرت از حضور خارجی‌ها زیاد می‌شود، این تعامل عمیق به تعهد بدل می‌شود.
اسمال با بیان اینکه چین به هیچ وجه توهم نفوذ شدید بر طالبان را ندارد، گفت: چین بیش از دو دهه است که با آن‌ها سر و کار دارد و حتی اگر آن‌ها امید به یک رویکرد عمل‌گرایانه‌تر در دولت داشته باشند، آگاه هستند که ماهیت ایدئولوژیک طالبان چیست. زمینه کمی برای گسترش ردپای تجاری آنها در افغانستان وجود دارد، اما فقط در سطحی که به خطرات یا تعهدات قابل توجه تبدیل نشود.
اسمال همچنین گفت که روابط چین با آمریکا بر سر افغانستان «از عمق همکاری کافی که در گذشته وجود داشت» برخوردار نبود. اما دو طرف همچنان اهداف نسبتاً مشابهی در این کشور داشتند، پس احتمال اینکه «افغانستان به صحنه رقابت آمریکا و چین تبدیل شود پایین است.»

چین و آمریکا در دهه ۲۰۱۰ در طرح‌های ابتکاری ظرفیت‌سازی مختلف در افغانستان همکاری داشتند، از جمله آموزش نیروهای پلیس و فعالیت‌های مین‌زدایی.
یون سان، مدیر برنامه چین و دبیر برنامه شرق آسیا در مرکز استیمسون گفت که افغانستان دیگر کانون اختلافات ژئوپلیتیک نیست.
به گفته سان، برای پکن، این وضعیت به‌اندازه‌ای که دو سال پیش انتظار می‌رفت بد نیست؛ اما در این نقطه افغانستان هنوز برای چین بیشتر یک چالش است تا فرصت.
او گفت: کوچ گسترده پناهجویان یا ورود شبه‌نظامیان به چین اتفاق نیفتاد. هیچ قدرت بزرگی هیچ تمایلی برای پر کردن خلأ افغانستان نشان نداده است. چین تمایلی به بر دوش کشیدن این بار و خطر به تنهایی ندارد، برای همین است که پکن یک پلتفرم منطقه‌ای چندجانبه ایجاد کرده تا یک رویکرد جمعی ایجاد کند.
مورتازاشویلی همچین گفت که با وجود هدف مشترک نابود کردن تروریسم، به نظر نمی‌رسد که عامل افغانستان در روابط آتی چین و واشنگتن ظاهر شود.
او گفت که با خروج آمریکا از افغانستان، حالا چین به کشوری تبدیل شده که نسبت به منافع آمریکا، هدف بزرگتری برای طالبان محسوب می‌شود. او گفت: آمریکا دمش را روی کولش گذاشت و با فضاحت از افغانستان خارج شد. چین قدرت بزرگ بعدی است که در افغانستان منافعی دارد، پس به هدف مخالفان طالبان تبدیل شده است.
سرمایه‌گذاری‌های چین در افغانستان هدف گروه‌های وابسته به داعش قرار گرفته است. در ماه دسامبر دست‌کم پنج شهروند چینی حاضر در افغانستان بر اثر حمله داعش به هتلی در کابل که به تجار چینی خدمت‌رسانی می‌کرد، آسیب جدی دیدند.

مورتازاشویلی گفت که طالبان نتوانسته امنیت و ثبات داخلی که وعده داده بود را تضمین کند و سکوت طالبان در برابر سرکوب ادعایی اقلیت قومی اویغور توسط پکن در ازای حمایت اقتصادی نیز نتیجه معکوس داشته است.
او گفت: نحوه رفتار طالبان با اویغورها به دستاویز گروه‌هایی مانند داعش برای فراخوان دادن تبدیل شده و آن‌ها طالبان را متهم به دورویی می‌کنند.
وانگ در دانشگاه مطالعات بین‌الملل شانگهای افزود که بزرگ‌ترین مشکل چین در افغانستان فقدان تضمین‌های امنیتی است.
پکن و سفارت این کشور در کابل مکرراً نسبت به خطر سرمایه‌گذاری در این برهه هشدار داده‌اند.
او گفت: میزان تجارت افغانستان با چین چیزی حدود یک ده‌هزارم مجموع تجارت خارجی چین است، پس افغانستان حداقل از نظر اقتصادی اهمیت چندانی برای پکن ندارد. ”

منبع: ایسنا

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا